امروز: سه شنبه 04 ارديبهشت 1403 برابر با 23 آوریل 2024

عمومی (11)

عمومی

شهردار بناب: این میدان با تندیس فعلی بازسازی و تکمیل خواهد شد
 
وضیعت اسفناک میدان امام علی (ع) در ورودی بناب_تبریز منظره ای زشت و دلگیر را ایجاد کرده است که قطعا تفکری از عدم توسعه یافتگی این شهر را در ذهن مهمانان و مسافران عبوری از این شهر به وجود می آورد.
 
به گزارش انعکاس بناب، ازقدیم الایام میدان ها و دروازه های ورودی هر شهر، نماد توسعه یافتگی آن محسوب می شدند و همچنان این تفکر در بین تمام جوامع دنیا وجود دارد چراکه در بدو ورود به یک شهر اولین میدان آنجا معیار سنجشی برای قضاوت توسعه یافتگی و عمرانی آن شهر و نحوه فعالیت مسئولان آن شهر برای گردشگران و مسافران به حساب می آید.
 
با این توصیف قصد داشتیم به میدان امام (ع) شهرمان که در یکی از مهمترین و شلوغ ترین ورودی های شهرستان بناب قرار دارد اشاره کنیم چراکه متاسفانه این ورودی بسیار مهم اکنون شرایط اسفناکی دارد و نیازمند یک ساماندهی ویژه از سوی مسئولان شورای اسلامی شهر و شهرداری است.
 
این میدان سالیان سال است که به دلایل نامعلوم به صورت نیمه کار به حال خود رها شده و تندیس و تاسیسات این میدان تا حد زیادی پوسیده و درحال تخریب شدن هستند و در کل این میدان نمایی زشت و دلگیر را در ورودی اصلی بناب _ تبریز به وجود آورده است.
 
در چند سال اخیر مسئولان شورا و شهرداران سابق طرح هایی برای بازسازی این میدان که توسط معماران و نخبگان همین شهر به آن ها ارائه شده بود  را به تصویب رسانده بودند که متاسفانه با گذشت زمان و تغییرات مدیریت شهرداری این طرح ها به فراموشی سپرده شدند و این میدان با همان منظره نیمه کاره خود به حال خود رها شد.
 
حال در روزهایی که تمامی شهرهای دنیا جهت رونق گردشگری خود از تمام ظرفیت و پتانسیل ها موجود برای زیبا سازی شهرهای خود استفاده می کنند مسئولان شورا و شهرداری بناب نیز باید با برنامه پیش بروند و اجازه ندهند مسافرانی که به این شهرستان وارد می شوند در بدو ورود منظره نامناسب این میدان را ببینند و تصورات نادرستی از شهر زیبای بناب در ذهن خود نگه دارند چرا که ما مدعی هستیم قطب گردشگری جنوب استان شهر بناب می باشد!
 
در همین راستا و پیرو گزارش نوشته شده شهردار بناب در گفتگو با خبرنگار انعکاس بناب، از برنامه ریزی شهرداری جهت ساماندهی این میدان خبر داد و گفت: متاسفانه پیمانکار میدان امام علی (ع) این پروژه را به صورت نیمه کاره رها کرده است که با جدیدت پیگیر هستیم که همین پیمانکار طرح نیمه کاره خود را به اتمام برساند.
 
وی افزود: طبق برنامه ریزی های انجام شده در آینده ای بسیار نزدیک با پیمانکار جلسه ای ترتیب داده خواهد شد تا روند تکمیال این میدان از سر گرفته شود تا طرح را به صورت کامل و با نمایی زیبا از پیمانکار پروژه تحویل بگیریم.
 
تیزپاز در پایان با اذعان بر اینکه شورا و شهرداری طرح جایگزینی برای تغییر تندیس این میدان در نظر ندارد، تصریح کرد: با توجه به مشکلات مالی و هزینه های بالای شهرداری در نظر داریم همین تندیس امام (ع) را تکمیل و زیباسازی کنیم.
 
   
شهرداری بناب در جهت انجام امور عمرانی و خدماتی خویش در سال ۱۳۹۸ تا به امروز تعداد ۱۶ مورد قرارداد انجام کار عقد نموده است.
 مهندس پیغامی مسئول امور قردادها و مدیر سرمایه گذاری و امور مشارکت های شهرداری با بیان مطلب بالا افزود: ما با مد نظر قرار دادن نیازهای شهرداری که جهت پیشبرد اهداف سازمان و ارائه خدمات به شهروندان محترم از طرف هرکدام از معاونت ها و مسئولین مربوطه اعلام می شود، از طریق استعلام بها و آگهی، از اوایل سال جاری تا به امروز تعداد ۱۶ مورد قرارداد انجام کار مجموعا به مبلغ ۱۶/۶۸۰/۰۰۰/۰۰۰ ریال عقد نموده ایم که ۴ مورد آن مربوط به امور مرتبط با حوزه معاونت خدمات شهری و ۱۲ مورد آن در خصوص انجام کارهای عمرانی شهرداری بوده است.
پیغامی در ادامه گفته های خود افزود: ما همچنین ۹ مورد قرارداد با مبلغ ۶۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ ریال که ۳ مورد آن مرتبط با امور خدمات شهری و ۹ مورد آن مربوط به پروژه های عمرانی شهرداری می باشد را جهت عقد قرارداد در دست اقدام داریم و امیدواریم با طی مراحل قانونی و عقد قرارداد لازم در جهت عمران و آبادانی شهر و ارائه خدمات به شهروندان عزیز گام برداریم.
دوشنبه, 01 ارديبهشت 1393 04:52

دیدار مردمی در مسجد حافظ

نوشته شده توسط

دیدار مردمی در مسجد حافظ مورخ 1392/1/25(بررسی مشکلات محله حافظ)

دوشنبه, 01 ارديبهشت 1393 04:12

معارفه معاون مالی و اداری

نوشته شده توسط

معارفه معاون مالی و اداری

دوشنبه, 01 ارديبهشت 1393 03:56

جلسه با اصحاب رسانه

نوشته شده توسط

جلسه با اصحاب رسانه

شنبه, 30 فروردين 1393 17:21

پرسنل شهرداری

نوشته شده توسط

پرسنل شهرداری

شنبه, 30 فروردين 1393 05:28

مسجد کبود

نوشته شده توسط

مسجد کبود

     " ثبت تاریخی ۱۶۱۴/۳ "

این مسجد در محله گزاوشت و در کوچه سیف العلماء قرار دارد. با اینکه نامی از کبود (گو ) گرفته و بدان مشهور شده است، لیکن علیرغم ابنيه منسوب بدین نام (مسجد کبود تبریز و گنبد مراغه ) که اغلب از پوشش و تزئینات کاشیهای فیروزه ای و مینایی برخوردار هستند، این بنا فاقد چنین بنا و تزئینات است حالا چرا به این نام معروف گشته به درستی روشن نیست. این احتمال وجود دارد که تزئینات کاشی کاری و رنگ آمیزی نمای آن به مرور زمان در اثر عوامل فرسایش و دیگر حوادث از بین رفته و تا آنجا که چهره ساده و زمینه آجری به خود گرفته است. در این اثر کتیبه با سنگ نوشته ای که حاوی نام بانی بنا و تاریخ اولیه باشد، وجود ندارد. اما این گمان را نمی توان نادیده گرفت که بنای آن متعلق به دوره ایلخانی بوده که در ادوار بعدی ضمن تعمیرات، الحاقانی نیز در آن بعمل آمده است. اینجا باتوجه به بعضی روایتها و نیز علت نام گذاری می توان گفت که این بنا در کنار مسجد کبود تبریز گنبد کبود مراغه یكی از سه کانون اماکن مقدسه فیروزه فام عصر ایلخانی را تشکيل می داده که در این نقطه از آذربایجان احداث شده است.


ظاهر مسجد نشان می دهد که سطح خارجی آن با تزئینات تخمیری مرکب از آجر و کاشیها با اشکال هندسی مزین شده بود که در قسمت فوقانی طاقنما ها، نواری از کاشی های آبی دریایی، منظرهای خیره كننده را پدید می آورد كه بازتاب چنین جلوه نیلگون بدان عنوان کبود می داده است. کما اینکه تا اواخر قاجاریه تکه هایی چند از فرم تزئین کاشیکاری آن باقی مانده بود. که در اثر بی توجهی و عدم حفاظت، این قسمت از تزئینات نیز فرسوده گردیده و از بین رفته است. چنانکه از شیوه هنر تزئینی عصر ایلخانی بر می آید، در معماری این دوره ، اغلب لغاب یا مینا بر روی قطعات مجزا ( کاشی ) که جزء بنا نبوده، استعمال کرده و آن را روی دیوار نما الصاق می کردند که نمونه آن را می توان در کاشی های مسجد کبود تبریز مشاهده نمود

این قبیل کاشیکاری گرچه در نهایت برزینت بنا می افزود ولی در دراز مدت آن قطعات ظریف تاب مقاومت حوادث و عوامل فرسایش نیاورده و در شرایط اقلیمی خاص به مرور آسیب دیده و متلاشی می گردید. ظاهرا این بنا نیز با بهره گیری از چنین سبك تزئینی، موفق به حفظ تزئینات بکار رفته نشده و تدریجا این زینت ضمیمه را از دست داده است.

نمای کنونی مسجد شامل ازاره سنگی و آجرکاری عمومی بوده و دارای سه طاق نمای بزرگ است که طاقنمای وسطی پشت محراب شبستان قرار دارد که بر پیشانی آن پنجره كوچکی جای گرفته است. در داخل طاقنمای طرفین دو قطعه پنجره فلزی بزرگ تعبیه گردیده که کار تهویه و هدایت نور را به درون بنا انجام می دهد. این مسجد همچون اغلب فضاهای مذهبی دیگر، به سبب خصوصیات اقلیمی و اجتماعی با استقرار روی صفحه بلند موقعیت خود را نسبت به فضای پیرامونی متمایز ساخته است. حیاط مسجد به شکل چهارگوشی بوده که از طریق جبهه جنوبی و پس از عبور چند پله ابتدا وارد دهلیز شده که در سمت راست آن سقاخانه واقع است. برای ورود به بالکن زنانه باید از چند پله که در ضلع غربی دهلیز ساخته شده، بالا رفت. سراسر ضلع شمالی شبستان به عرض سه متر به بالکن اختصاص دارد که تعداد پنج ستون چوبی کوتاه آن را نگه داشته است. نرده چوبین کوتاهی در بین ستونها نقش حفاظ را ایفا می کند.

شبستان مسجد فضایی است به طول شانزده متر و پهنای ده متر که سقف تیر پوش آن بر روی هشت ستون چوبی مقرنس کاری شده، قرار گرفته است فاصله هر ستون در طول و عرض شبستان حدود سه متر است. رویهم رفته تعداد نود و پنج تیر چوبی شبستان را پوشش می دهد که میان آنها با تخته های موسوم به ( پردی ) پر شده است. در جانب شرقی و غربی مسجد چهار قطعه پنجره به طور قرینه مقابل هم تعبیه شده است که روشنایی لازم درون بنا را تأمین می کند.

علاوه بر از نورگیر های فوق، تعداد چهار پنجره کوچک نیز در بالای آن برای عبور جریان هوا به داخل مسجد پیش بینی کرده است. تیر های حمال سقف بنا به صورت جفت کنار هم در داخل صندوقه به وسیله انواع الیاف گیاهی و پوکه چوب پر شده است، قرار گرفته تا مقاومت آن را در مقابل رطوبت و دیگر عوامل مخل بنا افزایش دهد. در ضلع جنوبی شبستان دو قطعه پنجره طاقنمای بزرگ است که محراب مسجد در وسط آن قرار دارد و برفراز آن نورگیر کوچکی به چشم می خورد. در سطح دیواره های شبستان،تزئینات طاقچه ای، منظره بدیعی را به وجود آورده که در گذشته دارای کاربرد های مختلفی بوده است.

نقش و زینت معماری که در مساجد بزرگ بناب به نهایت کمال و پر کاری رسیده است، در این بنا ساده تر شد و تنها به رنگ آمیزی عناصر شبستان به رنگ گلی تیره مایل به کبود اکتفاء شده است. سر ستونهای این اثر دارای مقرنس ساده بوده که در نوع خود بر زیبایی بنا افزوده شده است که ظاهرا معرف طرز تزئین کنده کاری در قرن ده و یازده هجری می باشد. تناوب آرایش ستونها، فضای پیوسته شبستان را چنان به تکه های همسان بخش می کند كه ایجاد آن حالت معنوی خاص را سبب می گردد. در معماری و نوع زینت بخشی مسجد این خصیصه وجود دارد که این بیننده را به جنب و جوش و عمل وا نمی دارد، بلکه در ذهن وی زمینه ای برای کشف ادراک و درون نگری مهیا می کند.

تزئینات درون مشتمل بر رنگ آمیزی سرخ ملایم بوده که تقریبا منظر یکنواخت را ارائه میدهد. بعدها با کاهش رونق و جلوه های تزئینی، گیرایی و زیبای آن فرو خفته است. از کتیبه ای که بر سقف شبستان نصب است، چنین مستفاد می شود که در سال ۱۲۷۱ هجری قمری در عهد ناصرالدین شاه تعمیر و مرمت گردیده است. متن نوشته بدین قرار است : «... تاریخ تعمیر مسجددر عهد خسرودین ناصرالدین خلدالله ملک و مباشرت ملا حسین ولد ملا ابوالقاسم وکیل محله حاجی محمد تقی و حاج ابراهیم خلیل . حاج محمد خان در سال۱۲۷۱ هجری صورت اتمام پذیرفت».

نام معمار بنا به شرح زیرذر شده است:

«... طالب شریعت نبوی و سالک مصطفوی معمار بیت اله ( صوفی فرج اله ) به اتمام رسید ۱۲۷۱ هجری قمری ... »

از امتیازات این مسجد تاریخی وجود کتیبه ای معتبر متعلق به قدمگاه مولا علی (ع) می باشد كه بر سینه سنگ مرمر مسجد است. این لوح که بر پیشانی دیوار شرقی مسجد نصب شده است تا چندی پیش زیارتگاه و ملجاء ارباب حوائج و افراد معتقدی بود که با قلبی آکنده از عشق و ایمان از نقاط دور و نزدیک به سراغ آن می آمدند. این سنگ که با نقوش رد پا و نعل اسب جنبه تبرک یافته است، در ابعاد (۶۰ × ۳۰ ) سانتیمتر بوده و به اعتقادی از سرزمین مقدس نجف و یا کربلا به این مکان منتفل شده است.

شنبه, 30 فروردين 1393 05:23

مسجد جامع میدان

نوشته شده توسط

مسجد جامع میدان

     " ثبت تاریخی۸۷۹ "

نخستین مسجد بنا شده در تاریخ اسلام، مسجد قبا در مدینه بود که در سال دوم هجری ساخته شد. در ایران نیز قدیمی ترین مسجد متعلق به مسجد جامع قزوین است که در سال (۸۱ ه ق) بنا گردید.
گفتنی است که بزرگترین مسجد شناخته شده در جهان، مسجد متوکل در شهر سامرا است که قریب (۴۶۸۰۰ متر مربع ) وسعت دارد. و در ایران هم مسجد جمعه اصفهان با (۱۱۶۰۰ متر مربع ) مساحت در ردیف بزرگترین مساجد جهان قرار دارد که از این نظر مقام یازدهم را دارا می باشد. مسجد مهمترین فضای معماری در سرزمین های اسلامی است. این فضا علاوه بر کارکرد دینی، همواره از نقش اجتماعی سیاسی نیز برخوردار بوده است. همین نقش دینی و اجتماعی آن موجب گردید که معماران و برخی دیگر از هنر مندان در همه ادوارتاریخی بیشترین تلاش خود را در راه خلق فضایی مناسب و شایسته برای نیایش صرف کنند. به همين جهت است که مساجد هر دوره از تاریخ هر کشور و جامعه را می توان نمونه اعلای معماری و هنر آن سرزمین در آن عصر به شمار آورد تقدس مساجد را می توان مهمترین عامل حفظ ساختمان آن دانست. چنانکه نمونه های بسیاری از مساجد متعلق به قرون نخستین هجری هنوز هم باقی است (مسجد بصره ۱۴ه ق)، در حالی که تعداد بسیار اندکی از کاخها و استحکامات و سایر فضاهای عمومی و حکومتی متعلق بدان عصر پابرجا مانده است.

در شهر بناب هم از مجموعه عناصر شهری واقع در میدان مصلی یعنی فضای سابق تأسیسات عالی قاپوو ارک دولتی، جزء همین مسجد میدان و بازارچه آن،اثر دیگری باقی نمانده است. و اغلب این ابنیه بنا به حکم سلیقه افراد و یا به مقتضای توسعه شهر تدریجاً تخریب و از بین رفته است. اما جای بسی تاسف است که در طی سالها اخیر بنا به مصلحت اندیشی عده ای در تبدیل به احسن کردن بنا ها وفضاهای عمومی و یا سر و سامان دادن به بافت آشفته کهن و گشودن معابر جدید، اقدام به تخریب و نابودی معماری سنتی و آثار و ابنیه های تاریخی و تجاوز به حریم آنها کرده و این چنین موجب تغییرات در کالبد اندامین این فضاهای ارزشمند شده اند که امروزه جبران این اشتباهات تاریخی امری مشکل و یا غیر ممکن است ظاهراً این بنا های استوار هم از این تعرضها چندان مصون نمانده و با برداشت جراحاتی سطحی، به زحمت توانسته با جمع و جور کردن دست و پایش خود را از این مهلکه نجات دهد.

مساجد صرفاً به عنوان مکان تجمع برای برگزاری نیایش محسوب نمی شود. بلکه کارکرد های دیگری نیز دارا می باشد. آن محلی است برای همایش های مذهبی ،اجتماعی و یا مکانی برای تعلیم تفکر و حتی جای استراحت بیتوته برای کسانی که سر پناهی ندارد. همچنین آن مهمترین بنای حوزه فرهنگ جامعه است زیرا در طول تاریخ همه نبوغ و استعداد معنوی، فنی، هنری، و مهارت های صنعتی در ساختن بنای مسجد تمرکز یافته است. اینجاست که اصول گرایان یعنی کسانی که به سوی شکوه و افتخارات گذشته روی دارند و بدان می اندیشند، وظیفه خطیری به دوش داشته که باید در هر شرایط مراقب اوضاع و مواظب حفظ هیئت اصلی فرم کهن این نوع اماکن باشند.

واقع شدن این مسجد در هسته مرکزی شهر و در محل ارتباط بازار با کهندژ (ارک حکومتی )، بدان جایگاه مسجد جامع را می بخشیده است. اما براساس قوانین اسلامی، جهت حفظ وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی و منظلت اجتماعی و سیاسی نماز جمعه و نیزملاحظات سیاسی ایجاب می کرد که در هر شهری تنها یک مسجد جامع وجود داشته باشد. آنجاست که فعالیت همزمان مساجد مهرآباد و میدان (گزاوشت )به عنوان جامع های شهر کمی مشکوک وقابل تعمق به نظر می رسد. مسجد جامع و منبر از نظر حقوقی و سیاسی از ویژگی شهر های اسلامی محسوب می شود. و احداث آن در روستاها ممنوع بود. اما به تدریج با افزایش جمعیت شهر و گسترش آن و عدم ظرفیت کافی مسجد جامع برای نمازگزاران، جامع های دیگری نیز در شهر ها برپا گردید. چنانکه در قرن دوازده میلادی در شهر بغداد یازده جامع فعالیت می کردد. بنابرین،این تصور وجود دارد که با افزایش جمعیت و توسعه شهر بناب و یا به دلایل سیاسی و اجتماعی در دوره صفوی، دو منبر در آن (مهرآباد و گزاوشت ) دایر بوده است .

بعد از تولد دولت اسلامی، بنای مسجد جامع و دارلحکومه همزمان شروع می شود: و در بسیاری از موارد از طریق فضایی سرپوشیده به یکدیگر مرتبط می شدند. استقرار مسجد جامع در ارتباط مستقیم با شارع عام، مرکز شهر و بازار و تعلیقات آن امر ضروری بوده است. عصر صفوی که دوران گسترش و رونق شهر نشینی در ایران است، مقارن با ترویج و عمران و آبادی شهر بناب می شود. در این روزگار خصوصاً در زمان شاه طهماسب اول دوره شگفتگی اقتصاد بناب به اوج خود می رسد. که این عصر سرآغاز احداث بازار، تیمچه، کاروانسرا و مساجد بزرگ در این شهر است. معیشت مبتنی بر تجارت و زراعت و ارائه خدمات به منطقه کلاً سبب رشد و شکوفایی اقتصادی و نیزمنجر به ایجاد و شکل گیری ابنیه و فضاهای عمده فرهنگی، تجاری و اجتماعی در آن می گردد.

هنگامیکه از طریق فلکه مرکزی وارد خیابان دریا (دکتر بهشتی ) می شویم، این اثر قامت رسا و هیئت کهن خود را برفراز پشته ای نسبتاً بلند نیمرخ وار جلوه گر می سازد. آن هنوز چون گوهری گرانبها،در میان مجموعه ای از عناصر اصلی شهر جای گرفته، با اشراف برفضای محیط، اینگونه قداست خود را حفظ کرده است. بیرون بنا با درون سحرآمیز آن در تضاد بوده که چهره گردآلود و ساده و گلین آن توجه مومنان را به خاک و بی اعتنایی به دنیای فانی را منعکس می سازد. در بدنه شرقی آن آثار فضا هایی شبیه دکان با کمی ارتفاع از زمین به چشم می خورد که چنین چشم اندازی بدان معماری بنای دو طبقه ای را می بخشد که امروزه بدلیل متروکه بودن، کاربرد و نقش آنها برای بیننده روشن نیست. 

در اصلی این مسجد به یکی از چهار سوهای بازار گشوده می شد که در سال۱۳۵۱ شمسی به دنبال احداث خیابان بهشتی تحت تأثیر فشار دموگرافیک و گسترش عمومی شهر، بخش هایی از آن دستخوش تغییراتی گردید که ناگزیر ورودی دیگری از سمت شمال غربی صحن بدان اضافه شد. این مسجد که دومین بنای معتبر و زیبای شهر محسوب می شود، ۵/۲۰ متر طول، ۵/۱۴ متر عرض و تعداد ۱۲ ستون چوبی دارد که درچهار ردیف طول روی پایه های سنگی چند ضلعی به فاصله ۵/۳ متر از همدیر قرار گرفته است. به موازات ضلع شمالی مسجد، ایوانی به پهنای ۵/۲ متر برای استفاده بانوان از مراسم عزاداری در ماه های محرم و رمضان و دیگر مناسبت های مذهبی احداث شده است. سقف این بنا کلاً از چوب پوشیده شده و تعداد ۶ عدد ستون چوبی به فاصله ۷/۱ متر از هم آن را سر پا نگهداشته است. بلندی صحن بنا حدود ۵ متر است و ارتفاع سون های شبستان آن تا نقطه تماس با شاه تیر های سقف به ۳۰/۴ متر می رسد که این ستونها همه از چوب درخت تبریزی بوده و به خوبی تراش خورده است. اینها تا ارتفاع ۵/۳ متری شكلی ساده داشته و از این نقطه به بالا تدریجاً بر حجم آنها افزوده می شود. و با کنده کاری هایی که در ۹ ردیف روی آنها انجام شده، یر جلوهشان افزوده است. تعداد ۱۴۴ عدد تیر چوبی منقش سراسر سقف صحن مسجد را می پوشانده و فاصله این تیر های چوبی به وسیله تخته های متناسب و پر نقش و نگار (پردی )پر شده است. در هر یک از ظلع شمالی و جنوبی مسجد دوقطعه پنجره مشبک به طور متقارن تعبیه شده است که چنین طرح نو از نفوذ اشعه آفتاب گرم تابستان به درون مسجد می کاهد. ضمناً شیشه های رنگین مربعی شکل آن، به لطافت و جلوه فضای شبستان می افزاید.

این بنا از لحاظ هنر تزئینی ، نقاشی و مقرنس کاری شکوه خاصی دارد . و از حیث نکات فنی و ساختمانی دارای امتیازاتی است که در مجموع از لحاظ معماری و سقف بندی ساختمان ، آرایش ستون ها ، تزئین سر ستون ها و تیر حمال به کار گرفته قابل توجه است .

در دیوار شرقی بنا شش محفظه و غربی آن پنج محفظه نور گیر تعبیه شده است که علاوه بر تأمین روشنایی ، جهت تهویه ی هوای درون استفاده می شود . در این اثر آنچه بیشتر ذوق را بر می انگیزد کوششی است که برای غیر مادی نشان دادند نمای سقف و مشبک ها به کار رفته است . به نظر می رسد آن واقعیتی بزرگتر از آنچه که حقیقت بر عالم بالا در انتظار آن است ، در پس خود پنهان داشته است که شاید هدف هنرمند در این تلاش جاویدانه ، ارائه یک اثر رمز آمیز برای مومنان بوده است . در این مسجد سقف منقش و تزئینات درون آن تجسم عظمت ارش بی کران و شکوه دل انگیز چرخ نیلوفری است که در جهت تفکر و ادراک صنع خداوندی برای افراد آفریده شده است .

شکل کالبدی فضای معماری این اثر علاوه برجنبه شالوده ای کارکردی، از جنبه ادراکی وهنری نیز مورد توجه است. جنبه بنیانی با تأثیر پذیری از پدیده های چون عوامل اقلیمی، جغرافیایی، محیطی، مصالح ساختمانی،و کارکرد های ویژه شکل گرفته است اما جنبه های ادراکی و هنری فضای آن را بدون توجه به خصوصیات فرهنگی و ارزشهای اجتماعی نمی توان مورد برسی و تحلیل قرار داد که در واقع ساخت فیزیکی آن تجلی فرهنگ و روح اسلامی در شرایط اقلیمی منطقه است که به خوبی در عناصر سازنده آن انعکاس یافته است. در این رهگذر اهمیت کارکرد فرهنگی، تجاری و معنوی چشم گیر آن و ضرورت پیوند کالبدی اش با فضاهای محلات مسکونی، تجاری (بازار)،واحد های صنفی(کاروانسرا)، سیاسی(دارالحکومه)، فرهنگی (مکتب ها و مدارس) و سایر عناصر نظیر حمام و حسینیه ها را نمی توان نادیده گرفت باید دانست شکل کالبدی بنای مذبور توسط عناصر متعددی قوام گرفته و با پدید آوردن فضای روحانی، با محیط پیرامون خود ارتباط برقرار نموده است. ضمن اینکه خود را از فضای اطراف متمایز ساخته ولی به گونه ای با آنها تماس یافته است احتمالا نحوه دسترسی به منابع آب و جریان های داخل شهری هم در شکل پذیری فضای کالبدی و جایگزین ساختمان آن تأثیر داشته كه با توجه به بالا بودن سطح آبهای زیر زمینی و فراوانی انهار، جهت محافظت و جلوگیری از ورود سیلاب در مواقع طغیان نهر ها و جریان های سطحی اتفاقی، آن بلندتر از سطح زمین اطراف خود احداث شده است ضمناً این گمان هم دور از ذهن نیست که بنای نخستین آن متعلق به یکی از نیایشگاهای ایران باستان بوده که بعد از ورود اسلام به ایران، تبدیل به مسجد گردیده است.

چسبندگی و کیفیت عالی خاک به کار رفته در این مسجد ، در استحکام و بقای آن بسیار موثر بوده است . معمار مسلمان ضمن رعایت نکات ایستایی و آزمایش خاک لازم ، نسبت به تزئین و زیبایی درون آن هم بی توجه نبوده است . با دعوت از نقاشان و هنر مندان زبر دست وقت ، در نقش آفرینی فضای درون اهتمام ورزیده است . بر اساس اعتقادات و باورهای اسلامی ایجاد لانه برای کبوتران در نمای بیرونی مسجد و خلق فضای روحانی از ویژگی آن می باشد . از این رو این پرنده را می توان در جوار اغلب اماکن مقدسه و بقاع متبرکه مشاهده کرد .

هنرمند اسلامی در رویاهای پر از راز و رمز خود مشاهده طبیعت را در آراستن این بنا تا حدی بی مقدار شمرده از این رو تعجبی نیست که گاهی می بینیم در تزئین مسجد گونه هایی از طرح های هندسی زیبایی شناسانه چون پیچک ها، بوته ها و طرح های ترنجی و اسلیمی جایگزین نقش گل های طبیعی و گیاهان مختلف ویا تصاویری از موجودات جاندار شده است، به گونه ای که این اشکال تغییر فرم داده به صور ت خیالی ترسیم داده شده است. در واقع در این اثر،هنر تزئینی از واقع گرایی به دور مانده بیشتر جای خود را به تجسمات ذهنی و رمزی داده است. تزئینات این مسجد را چنانکه گفته شد اغلب نقش و نگار های معنادار و طرحهای گیاهی می نمایاند. و یا روی ستونهایش را مقرنس های کم ژرفا نمودار می سازد. که صرفا به کار ایجاد و تلقین نوعی محیط روحانی می آید. 

گاهی تزئینات و خطوط منقش صندوقه سرستونها و آثار جوانب آن بسیار ساده می نماید که همین سادگی و روانی میتواند منبع الهام هنرمند در روی سایر عناصر مسجد باشد. این سادگی و زیبایی هنوز هم عاشقان توحید را به سویش فرا می خواند. آن میعادگاهی است کهن برای دلهاي شوریده که نقوش دلربایش در قالب گل و بوته وترنج و کتیبه همه گویای این حقیقت است که بی جهت شکل نگرفته است. که آن را رازی است كه فرد مومن را به سیرو سلوک وا می دارد. حقیقت آن است که معمار مسلمان در روزگار گذشته به خصوص در مکتب اصفهان هر زیبایی را در اطراف خود می دید، اگر آن را در خور عظمت و جلال خدایی می یافت، سعی می کرد تا به هنگام فرصت برای آن جایی در مسجد یا بنای مقدسه باز کند. این اثر نیز از شاهکار هنر و دستان خلاق آن بی نصیب نمانده است.

نکته قابل توجه اینکه این مسجد علیرغم موقعیت خاص و قدمت طولانی،هیچ نوع لوح و یا نوشته ای دال بر نام بانی و تاریخ بنا ندارد. اما فقدان کتیبه یا نوشته دیگر در این مورد هرگز از اعتبار و شکوه تاریخی آن نمی کاهد. زیرا چنین اثریمعظم مسلما نمی تواند بدون تاریخ بنا و یا نام مؤسس آن بوده باشد، لذا این تصور می رود که الواح مذبور در جریان بازسازی های مسجد مخدوش شده ویا درگوشه ای از فضای درون آن مدفون گردیده است. هنر در این بنا تحت تأثیر تجلیات عصر صفوی قرار می گیرد. و آن را الگو و انگاره خود قرار داده و سیطره و نفوذش را به فضا های مساجد دیگر چون زرگران و اسماعیل بیگ نیز می گستراند. این هنر و تزئینات حاصل از آن با بازگشت به فرهنگ و سنن کهن نیرویی تازه می یابد و از راه تعالیم و رخنه مذهبی عمر جاویدانه می یابد.

شنبه, 30 فروردين 1393 05:21

پل فردوس

نوشته شده توسط

فردوس(بش گوز) پلی از عهد کهن

این پل که امروز به پنج چشمه معروف است، در جنوب شهر بناب بر روی رودخانه صوفی احداث شده است. رودخانه صوفی که از جریان های دائمی محسوب می شود، از قلل غربی سهند سر چشمه گرفته پس از مشروب ساختن دشت بناجوی، در اراضی روستای قره چپق وارد دریاچه ارومیه می گردد. تاریخ ساختمان پل به درستی معلوم نیست، کتیبه ای که حاکی از بنای نخستین و نام بانی آن بوده باشد، به چشم نمی خورد. اما به عقیده گروهی از باستان شناسان بنیاد و شالوده آن متعلق به عهد کاشانی بوده که در ادوار بعدی از جمله در عصر صفوی بارها مرمت و بازسازی گردیده است. 

پل دارای پنج دهه با طاق جناغی بوده که ۵۰ متر طول ۸/۴ متر عرض دارد. حد اکثر ارتفاع آن از بستر رودخانه تا نوک دیوار حایل حدود ۵/۸ متر است. ارتفاع جان پناه پل که از آجر و ساروج ساخته شده به ۶۰ سانتی متر می رسد. در مصالح بنای آن از آجرهای چهار گوش قرمز رنگ، آهک، ساروج و سنگ استفاده شده است. در دو سوی ورودی پل میل هایي نسبتاًً بلندی وجود داشته که برفراز آن مشعلهایی فروزان بوده است تا کاروانیان به خصوص بریدهای دولتی را درشبهای طوفانی و کولاکی به سوی تنها معبر امن و نزدیکترین چاپار خانه هدایت کند. اکنون این میلها از بین رفته و اثری باقی نماده که داستان گذشته را بازگوید. این پل به لحاظ واقع بودن در محل دروازه گاودول که در مسیر جاده قدیم ابریشم، شاهراه شیز-تیسفون و محور عتبات عالیات قرار داشته، از اهمیت و اعتبار قابل توجهی برخوردار بوده است و به عنوان تنها گذر گاه مطمئن در جابجایی مسافران و نیروهای دولتی از آذربایجان بزرگ به سوی مرز های غرب کشور و انتقال عوامل مراسلاتی و پیک های سریع جاده شاهی نقش عمده ای ایفا می کرده است. با توجه به علاقه ای که شاهان هخامنشی به پرورش و توسعه پردیسها (تاکستانها و پارکها ) داشتند، خشتر پاونهای خود را به ایجاد اینگونه باغها تشویق می کردند. 

سرزمین سوپیگان از جمله نقاطی بودی که به لحاظ استعداد خاک، شرایط اقلیمی و به خصوص آبهای روان، در احداث این پردیس ها جایگاه خاصی داشت و از نظر وسعت و آبادی سر آمد زمان خود شناخته می شد این پل که ساتراپهای مختلف را به پالیزها و تاکستانهای جادویی سوپیان پیوند می داد، به نام آنها پردیس خوانده می شد. ظاهرا بعد از حمله اعراب به ایرن، تحت فرهنگ آن قوم به (فردوس ) معروف گشت " نام پردیس گرفته شده از کلمه (پئیری دیزه ) که آن تشکیل شده از دو جزء (پئیری) به معنی گرداگرد و پیرامون و (دیزه ) یعنی انباشتن و دیوار کشیدن. از آنجائیکه این باغها در میان دیوار های سنگین و جسیم محصور بوده چنین نامیده شده است. در اوستا دو بار از(پئیری دیزه ) نام رفته و ستوده شده است. در زمان هخامنشیان در سراسر قلمرو بزرگ آنان به خصوص در ایالت آتورپاتنه و آسیای صغیر،پئیری دیزه ها (فردوس ها ) که همان باغهای بزرگ و پارکهای باشکوه متعلق به شخص شاه، خشترپاونها و بزرگان ایرانی بوده، شهرت جهانی داشت. این محوطه ها چنانکه مکرر گزنفون و پلوتارخس می نویسد، دارای درختان انبوه، پارکهای پهناور و نهر های روان در میان آنها بود که چارپایان و اسب های زیبا در آن پرورش می یافتند اینگونه پارکها در سرزمین یونان وجود نداشت. ناگزیر انظار یونانیان را متوجه خود کرد و آنان نیز همان نام ایرانی را به صورت (پرادیوس ) به كار بردند. کلمه پردیس به شکل (فردوس ) دو بار در قرآن مجید آمده است. مفسران بزرگ قرآن متفقا (فردوس ) را به معنی باغ و بوستان گرفته اند. اما اختلافشان در این است که آن چه نوع باغ و بوستان یا جنت و حدیقه ای است؟ این نام در تورات هم چندین بار به معني باغ و بوستان آمده است. اما به تدریج در نوشته های عبری، مفهوم معنوی و روحانی به خود گرفته و به معنی بهشت یا جای پاداش ایزدی و اقامتگاه نیاکان و پاکان به کار برده شده است.بعضاً پردیس را مترادف کلمه عبری (گان GAN ) استعمال کرده اند که به مفهوم ( باغ عدن ) یعنی جائيکه حضرت آدم و حوا می زیستند، آمده است. کلمات گان و پردیس در یونانی هر دو بدون امتیاز از یکدیگر به کلمه (پرادیوس ) گردانیده شده است". 

استاد بنونيست اصل لغت (پئیری دیزه ) را لغت مادی می داند. ضمن اینکه نظر وی معقول می نماید، از طرفی هم این احتمال می رود که واژه (گان )یا به زبان آذری (گانا ) که برهان آن را لغت عبری می داند، در اصل مادی بوده باشد. زیرا چنانچه اشاره شده کلمه (قان=گان ) را معادل واژه (پردیس ) و به مفهوم باغ و بوستان به کار برده اند.

ضمناً می دانیم که در زبان آذری از جمله در گویش مردم بناب و شهر های اطراف، اصطلاح (گانا )به معنی خاص تاکستان استعمال می شود. لذا می توان چنین اظهار داشت که لفظ ( گان ) همان مخففا اصطلاح (گانا ) (ی ) آذری یا به معنی درست آن مادی بوده که بعد ها به زبان عبری رفته است.

اگر کلمه(گان یا گانا ) به معنی باغ انگور و پردیس بوده باشد، در این صورت لفظ (سوپیگان )هم می تواند این معنا را توجیه کند. چنانکه معلوم است این نام مرکب بوده و از او بخش کلی (سوپی یا صوفی + گان )تشکیل شده است که ظاهرا بخش نخست اشاره به نام رودخانه (صوفی ) دارد که در محل جاریست و بخش (گان )هم که پسوند بوده، بیانگر وجود باغات انگور و با به اصطلاح محلی گانا است که در آنجا به وفور پرورش داده می شود.

شهرت پل فردوس علی رغم دیگر پلها از معماری و زیبایی آن ناشی می شود، بلکه مدیون خطه زرخیز سوپیان بود که در محل دروازه آن قرار داشت. استعداد خاک، شرایط اقلیمی، آبهای جاری و انتشار پارک ها و پردیس های زیبا، همه عواملی بودند که در سایه آن چشم اندازی چون فردوس برین را عرضه می داشته است.

راهی که از لیلان به سوی سوپیگان پیش می رفت، در حوالی این پل از دو سو پالیزها و موستانها آنرا در میان داشت. ردیفهای منظم درختان بید و تبریزی که به موازات آن صف کشیده بود، قامت بلند و باریک آنها به نحو شایسته ای با قد و قواره دیوار پردیسهای اطراف هماهنگی داشت. انبوه شکوفه های سیب و هلو که با نسیم ملایم هوا از پشت حصارها سر می کشید، چشم کاروانیان را نوازش می کرد. جلوه های پیرامون دشت به حدی بود، در ذهن هر رهگذری که از آن می گذشت، باقی می ماند و به آسانی تیرگی نمی پذیرفت.

هنگامی که کاروان از پشت دماغه (قره قشون )راه موج آسای سوپیگان را در می نوردید، در انتهای افق هاله ای از پوشش سبز فام، مرزهای آنرا بشارت می داد. در کرانه شرقی،آنجا که صوفی خوان یغمایش را گسترده بود، قله الپنجه راه دشت را به سوی دره های زیبا مسدود کرده و حریم تازه ای را ترسیم می نمود. سوپیگان که به باغات پردیسش شهره یود، برگرد آنها حصار طولانی وجود داشت. که از آنجمله حفاظ جبهه شرقی بود که به طرف جنوب و ارتفاعات قره قشون در امتداد خط نامنظمی پیش می رفت. فضا های درون این حصا ها را تاکستانها و پالیزه های انبوه که در میان آنها جویهای منشعب از صوفی روان بوده، پر می کرد.

تراکم درختان که از هر سو بر اطراف خود سایه انداخته بود،از آنها منظری دلربایی را می آفرید که بیننده را مجذوب خود می نمود. در این چشم انداز شکوه معماری کوشکها، و طراحی جالب کبوتر خانه های درون باغات که از خلال شاخ و برگ درختان سیب و گیلاس سر می کشید همراه با پرواز گروهی کبوتران که از فراز برجها بلند شده و در حال گشت بودند، توجه رهگذران را به خود معطوف می داشت و گهگاهی گوشه هایی از این زیبائیها در میان گرد و غبار غلیظی که از کاروان بر می خواست، از نظر ها ناپدید می شد. ولی آن فروشکوهی که درکبریای سوپیگان متجلی بود، به زودی زیبایی خود را باز می یافت. چشمان خیل سورانی که انتظار پردیسهای افسانه ای را می کشید، با نمایان شدن گنگره حصارها که خوشه های طلایی انگور بر سینه شان ریخته بود، روشن می شد. چنین دور نمایی، از پایان دشت های خشک و پر گرد و خاکی که کاروان پیموده بود، خبر می داد. جلوه های طبیعت این پالیزها به قدری دل انگیز می نمود که گویی جزیره ای در دل دریای زمرد گون که رشته هایی از تپه سارها و دامنه های ارغوانی رنگ در میان گرفته اند،سر بر می کشد. چنین نزهت و سر سبزی هماهنگ و ترکیب موزون، جاذبه این پارکها را شکوهمندتر از طبیعت نشان می داد كه دلکندن از گذرش، آسان نمی نمود. این پل که روزگاری نام و نشان (فردوس ) را به خود داشت و راهیانش در گذر از آن رنج و ملال سفر را از یاد برده و با دمی آسودن برکنج جانپناهش، از شکوه چنین و شکن امواج صوفی اش کام می گرفت، امروز چشم بر آنست که آرام آرام عروس روز سر از بالین قله توربه برشید، و نخستین پرتو خویش را نثار محملی نماید که در سودای گذر از آن دل تیره شب را شکافته تا صبحگاهانت بر آستانش بوسه زند!

شنبه, 30 فروردين 1393 05:19

سور

نوشته شده توسط

سور نمونه ای شگفت انگیز از معماری صخره ای ایران زمین

آنهائی که آهنگ غار های کهن و اسرار آمیز سور را دارند. پس از پیمودن ۳۰ کیلومتر از مسیر موج دار و پر فراز و نشیب ارتفاعات سهند، هنگام گذر از دره های سرسبز و خرم دوز لاخ و مسینا شاهد جریان جویبار ها و چشمه سار هایی هستند که در قعر آنها نغمه کنان و شتابان گریزانند. کوهای سترگی که تا آسمان پر ابر برافراشته و گاهگاهی شکافها عمیق در بدنه آنها پدید آمده و دل آنها را هویدا کرده است، با چهره عبوس و دژم به این دره ها می نگرند. 

انسان چون بر فراز این ارتفاعات بایستد، مناظر زیبایی از کوهای قاشقا و شیخ محمد را می بیند که بر قله شان تاج سفیدی از برف نشسته و دستاری سبز بر گردن پیچیده است. این کوهها ضمن طراوت و زیبایی، دارای چنان غرور و صلابت بوده که گویی هرگز آثار کرنش و تسلیم در آنها دیده نمی شود و چنین می نماید به مردمانی که در پناه صخره های استوار و دره های ژرفش زندگی می کنند، درس غیرت و مقاومت می آموزد. بر گرد آن، دشت های مخملین دامن گسترده که لاله و شقایقش از شرم و حیا چون تنور افروخته، افراخته که گویی غرقه در ارغوانند، بر رخ خاکش غباری از سبزه نشسته، چون حریر رومی، نرم و لطیف که بیننده را در افسوس فرو می برد. در آسمانش ابر ها پاره پاره شناور، که هر لحظه به رنگی در آمده منظره ای باشکوه و خیال انگیز را می آفریند. 

در این چشم انداز که کوهای آرمو تلو وتولایه آرایش گرفته اند و قله شان گاهی برتر از پرش عقاب بنظر می رسد ، راه ورود به سور را حراست می کند .

انسان وقتی که نخستین بار چشمش به آبادی می افتد بخصوص زمانی که رشته های دود از فراز خانه ها ی پلکانی شکل در پهنه ی آسمان آبی محو می شود ، بیشتر محسور طبیعت زیبای آن می گردند.

خانه های ایوان داری که در دوسوی دره (آغاتلو) پراکنده اند ، اکثراً بر شالوده و بنیان تأسیسات صخره ای بنا گردیده است .بافت خانه ها کلا پیوسته بوده و اغلب از دو طبقه تشکیل شده است 

طبقه فوقانی که توسط خود روستائیان ساخته شده به فضای مسکونی اختصاص دارد . طبقه پائین یا همکف که همان تأسیسات غار را شامل می شود ، محل نگهداری احشام و یا محصولات کشاورزی خانواده است .

این مساکن به گونه ای ایجاد شده است که پشت بام برخی از آنها معبر یا حیاط خانه دیگری است .بیشتر خانه ها در سطح شیبدار کوه احداث شده است که از نظر وسعت و تنوع فضایی نسبت به مساکن جلگه ای ، محدودیت زیادی دارند . 

تأسیسات صخره ای سور به وسیله دره( اغاتلو) به دو بخش شرقی و غربی تقسیم می شود که در این موقعیت یك مجموعه زیستی کاملا مطمئن و غیر قابل نفوذی را تشکیل می دهد که از لحاظ شرایط ایمنی و نوع طراحی قابل توجه است. این تشکیلات حیرت انیز هیچ گونه نماد بیرونی ندارد و دهانه هلالی شکل آنها در زیر شکاف صخره ها قرار رفته و اکثراً با تخته سنگ هایی از جنس خود پوشیده شده است چنین طرحی حالت یک نواخت بدان بخشیده و امکان ورود به داخل مجموعه را غیر ممکن ساخته است .

انسان پس از کنار زدن در وردی های غار وقتی که وارد آن می شود خود را دردنیای ظلمت احساس می کند. در این هنگام قادر به حرکت نمی باشد. تدریجاً که به وضع موجود عادت کرد با استفاده از نور ضعیفی که از فراز سقف گنبدی شکل به درون می تابد محیط را شناسایی نموده و به جستجو می پردازد در این مجموعه تمام فضا های آن کنده کاری شده و هر فضا برای نیاز خاصی اختصاص یافته است. می توان گفت این تشکيلات از لحاظ وسعت که شاید سطح آن به هفت هزار متر مربع برسد و نیز استقرار تأسیسات متنوع و موقعیت استراتژیکی در ایران منحصر به فرد باشد این غار ها همگی در سینه کوه که از جنس شیست بوده با قلم و تیشه کنده شده است و تا کنون حدود چهل تا از آنها شناسایی شده که ظاهراً در آغاز کار به عنوان پناهگاه و مأمن به کار می رفته اند که بعد ها با حجاری و تراش و توسعه به آنها حالت و فرم هندسی داده شده است حالا چه قومی و مردمی بدین مهم اقدام کرده و با چه تجهیزاتی این همه فضای وسیع و تأسیسات پیچیده وتودرتو در دل کوه را آفريده است، این رازی است نگشوده و هیچ سند و کتیبه ای هم به دست نیامده که نسبت به تعیین قدمت و تاریخ تقریبی این اثر کم نظیر از نظر هنر حجاری و معماری ایران باستان را یاری دهد. اما به نظر میرسد این میراث نمونه ای از دستاورد گرانبها از معماری صخرهای دوره اورارتو باشد که در این نقطه از آذربایجان از آن قوم به یادگار مانده است. در میان معدود معماری صخره ای که بدست توانای ایرانی که در دل کوهها به وجود آمده، هیچ نامی از تأسیسات سور برده نشده است. این تشکیلات عظیم تا چندی پیش نا شناخته و در گمنامی باقی بود. تا اینکه در سال ۱۳۷۶ شمسی اداره میراث فرهنگی بناب پیشگام رازگشایی آن گردید و با وسایل ابتدائی دست به کاوشهای مقدماتی زد ولی از آنجایی که اغلب فضاهای آن محل ذخیره علوفه و آذوقه روستائیان بوده، لذا دسترسی محققین و کارشناسان به اعماق و زوایای آن مسیر نگردید. و ظاهراً این امر سبب شده است که تاکنون گزارش كامل و دقیقی از ساختار اصلی آن تهیه نشده باشد و بسیاری از اسرار ارزشمند آن همچنان که در پرده ابهام باقی بماند. 

ابتدای ورودی اغلب غارها، تالار کوچکی به طول۱۰ متر و عرض۶ متر بوده که دهانه خروجی بدان پیوسته است. در اصلی نيز دهلیز باریکی است که به دالانها و راهروهای متعدد منتهی می شود. پس از پیشروی به فاصله كمی از تالار، محوطه ای نسبتاً وسیعی وخود دارد که به دو مدخل دهلیز مانند محدود می گردد. در بعضی مدخل ها گاهی راهروهایی تنگ و پلکانی به سوی پائین ساخته شده که ادامه آن به فضاهای ناشناخته چند گشوده می شود. پس از عبور از این قسمت، فضای دالان دیگری ظاهر می شود که پیشروی در مسیر پیچیده آن به پای درگاهی منتهی می گردد که در طرفین آن اتاقهای کوچک و منظمی ایجاد شده است. بعضی ازاین مسیر ها بدون انشعاب بوده و با شیب یکنواختی رو به پائین رفته و در انتها به پلکانی که به زیر زمین می رود، ختم می گردد. چنین بافت و معماری خاص، بدان فرم بنای چند اشکوبه می بخشد. در ساختمان این غار ها در طول سالیان دراز تغیيرات اساسی و بنیادی انجام گرفته است. مانند بزرگ کردن فضای غار به نسبت احتیاج،کشیدن دیوار جلو دهانه بعضی فضاها، همچنین احداث اتاق و راههای ارتباطی از طریق حفر معبر از میان دیوار های جانبی جهت دسترسی به واحد های مجاور و بیرون غار که کلا موجب تغیيرات در طرح اصلی گردیده است. از کاربرد های عمده این معماری ها، استفاده از آن برای نگهداری احشام و حیوانات بوده است که این امر از وجود آخور های سنگی که گاهی طول آنها به ۲۰ متر می رسد، به خوبی مشخص است. با توجه به نیاز مبرم سکنه این تأسیسات به پرورش دام ازجمله اسب ، وجود اصطبل و آخور در هر واحد ضروری بوده است. کلیه آخور های موجود از صخره تراشیده شده و آخور های متعلق به اسب ها کمی بلند تر از آخور های دیگر دامها است. به فاصله ۳۰ سانتی تر از لبه آنها قلابی از سنگ برای بستن حیوان ( گوبند ) ایجاد شده است. فرم اغلب تالار ها دایره شکل بوده و یا شبیه آنها هستند که قطر متوسط آنها به۱۰ متر میرسد که در گوشه ای از آنها سکوی نسبتاً بلندی جهت نشیمن ساخته شده است. در وسط آن طرح دایره ای بقایای تنور یا آتیشگاه چشم را می نوازد. در همه تالار های این مجموعه یک روزنه مدور در سطح گنبدی شکل آن به قطر یک متر به فضای بیرون گشوده است. بر سطح دیوار یا تالارها یک یا چند طاقچه کنده شده که خطوط آن طوری منحنی وار و متقارن به نقطه پایان منتهی می شود که به نمای فضای درون شكل و آرایش مقوس می بخشد. اثرات اندودی سیاه رنگ در این طاقچه ها هنوز به چشم میخورد. به نظر می رسد كه از بعضی از این طاقچه ها با توجه به تاریكی فضای غار برای برافروختن مشعل استفاده می شده است. امروزه روستائیان ساکن طبقه بالای این غارها، از این طاقچه ها که درفضای مرطوب و خنک قرار دارند، برای نگهداری خوراکی ها به جای یخچال استفاده می کنند. 

از ویژگیهای بارز این تأسیسات حیرت انگیز از جمله این است که تمام فضاهای موجود در آن به وسیله معابر مخفی و زیر زمینی به هم متصل گشته و شگفت اینکه از طریق یک تونل عمیق و طولانی که از زیر دره اقاتلو می گذرد، واحد های مختلف دو سوی دره به هم مرتبط می شوند. مسلما ایجاد چنین شبکه ارتباطی گسترده در شرایط سخت کوهستانی برای آفرینندگان آن یكك شاهکار محسوب می گردد.

در گشت و گذری که در غارهای (علی شیر، پاشا و نادر) از این مجموعه سنگی صورت گرفته، این سوال پیش می آید که این همه مغاره در اصل برای چه مظوری ساخته شده اند و هدف از ایجاد این تشکیلات عظیم و پیچیده با آن همه حجاری و قلم زنی برای چه بوده است؟ موضوع قابل بحث این است که مجموعه فوق چه عنوانی داشته و برای چه استفاده ای بنا گردیده است؟ به درستی نمی توان تصور کرد که صرفا محلی برای نهادن ذخائر ساکنان، فضای مسکونی، جای عبادت یا پناهاه و پادگان بوده باشد. لذا هر گونه حدس و گمان کاملا تصادفی و تصوری است و برهیچ پایه و اساسی متکی نمی باشد. در واقع هیچکدام از عناوین فوق به تنهایی در این تأسیسات صدق منی کند و شاید هم تمامی نقش های فوق را ایفاءکرده است. غارها در طول تاریخ بشر تنها به عنوان پناهگاه امن ومحل زندگی مورد توجه نبوده است، بلکه بسیاری از آنها برای اجرای مراسم مذهبی نیز استفاده می شده است. غارها در اعتقادات جوامع عصر نوسنگی و حتی دوران تاریخی، ازجمله محلهای تجلی الهه ها و مکان زندگی ارباب انواع بوده است. وجود پیره های سنگی الهه مادر در غار های جزیره (کرت ) و دیگر نقاط اروپا وتصاویر موجود در غار های آجاتا و ( ماکائو ) بر این نکته، تأکید دارد. در دوران اسلام هم به غار ها توجه شده است و از آن جمله غار حرا است که حضرت رسول اکرم ( ص) در آنجا با خدای خویش به راز و نیازمی پرداخته است. در ایران بعد از اسلام ایجاد بنا های مذهبی در دل سخره های سنگی ناشناخته است، ولی در مقابل استفاده از این اماکن در مقطعی از تاریخ ایران باستان كه آئین مهر رواج داشته، معمول بوده است. پیروان میترا معتقد بودند که میترا سرور همه موجودات بوده و محل تجلی و جایگاه عبادت وی، در غار های موجود در کوهها بوده است. 

به اعتقاد دکتر ورجاوند به طرز معمول نیایشگاهای مهر در جانب خاور ساخته می شد تا نخستین پرتوهای خورشید را بر روی پیکره میترا می تابانیدند. (گفتنی است که در تأسیسات سنگی سور با اینکه در تمام تالارها روزنه ای که به زبان محلی (گونپاره ) گفته می شود، برای تابیدن نور خورشید وجود دارد، ولی تصویر و یا مجسمه ای مربوط به مهر، یعنی جایی که مهر در حال کشتن گاو به صورت نقش برجسته یا نقاشی روی دیوار طرح شده باشد، مشاهده نشده است ).

در کنار تصویر مهر، دوچهره در اینگونه نیایشگاها دیده می شود که در دو سوی آن قرار گرفته اند. آنها چوبی در یک دست و مشعلی در دست دیگر دارند و یک پا را به روی پای دیگر قرار داده اند. یکی از آنها مشعل را رو به بالا و دیگری رو به پایين در دست گرفته است که به ترتیب کنایه از طلوع و غروب خورشید است. آنکه مشعل رو به بالا دارد (کوتس) و دیگری (کوتو پاتس ) نام دارد. کوتس معروف طلوع خورشید صبحگاهی و کوتاپاتس نشانه غروب است. 

پرویز نیلوفری معبد موساسیر و دخمه فخریکا واقع در جنوب دریاچه ارومیه را که از جمله آثار دوره مادی است، نمونه ای ازپرستشگاهای مهر به شمار آورده است.

غلامعلی همایون معماری صخره ای را به طور کلی با آئین مهر پرستی مرتبط می داند. گذشته از آثار معماری صخره ای منتصب به مادها در آذربایجان، آثار معماری صخره ای اورار توپی در آذربایجان را نیز به آئین مزبور نسبت داده است. وی بر آن است که "بدون شک ایرانیان آئین مهر پرستی و فرم معماری صخرهای را با خود به اروپا برده اند. " و حتی معماری صخره ای روستای کندوان اسکو که مجموعه ای هست از مساکن کنده شده در دل صخره ها، و از شاهکار های معماری صخره ای روستائی به شمار می رود، را با آئین مهر پرستی پیوند می دهد و در مورد علاقه معتقدان آئین یاد شده به احداث نیایشگاها و مساکن صخره ای چنین اظهارکرده است: یکی از ارکان آئین مهرپرستیبر شکست ناپذیر بودن و جاودانگی پدیده ها استوار بوده است. مهر پرستان معتقد بودند که خورشید شکست ناپذیر و جاودانه است، اعتقادبه این ویژگی خورشید بوده که آنان را به سوی تقدیس کوهها می رانده است. زیرا خود کوه پایدار و شکست ناپذیر و جاودانه است ار این جاست که مهر پرستان عقیده داشتند که مهر از سنگ تولد یافته، زیرا سنگ نیز جاودانه و شکست ناپذیر است. در هر حال مسئله جاودانگی درتمام فرهنگ میترا به چشم می خورد و از این جهت است که معماری صخره ای را می توان به مهرپرستان ایران نسبت داد، زیرا معماری صخره ای نیز جاودان باقی می ماند. 

تشکیلات صخره ای سور با توجه به فرم معماری و حالت غار مانندش، بیش از هر بنای دیگر به معابد مهری شباهت دارد. معابدی که همگی در سینه کوه کنده شده و جزء یک مدخل کوچک راه دیگری ندارد. پراکندگی فضاهای مجموعه از قبیل اتاقها،طاقچه ها، تالار ها،آخور ها و سکوهای ویژه هر یك از واحدها بدان فرم معابد مهری بخشیده که از هر قسمت برای مراسم خاص و یا فعالیت های نجومی استفاده می شده است.

این مجموعه سنگی که از نظر حجم کار و عظمت و گستردگی فضا های گوناگون و دقت و حوصله در امر حجاری که در آن صورت گرفته است، می توان گفت که مقر بزرگترین و مهمترین معابد مهری ایران باستان بوده و ظاهراً با واقع شدن در قلب معابد مهری اطراف یعنی معابد قدمگاه آذرشهر و ورجوی مراغه نقش معبد مادر را داشته است. از طرفی این گمان هم می رود که تأسیسات امن و مخفی این نقطه دور افتاده برای اجتماع صوفیان از قرون هفت به بعد،محیط دنج و ایده آلی بوده است که از هرگوشه و کنار کشور بدان روی می آوردند. باتوجه به کثرت صوفیان که گاهی تعداد آنها به صدها تن می رسید، در خانه های مجهز این مکان خلوت که تاکنون دها واحد از آنها شناسایی شده است، مدتها به سر می بردند. بر اساس اعتقاد صوفیان در این مکان مراسم اورادو اذکار و ریاضت و چله نشینی انجام می شده است که توجه به آنها بیشترین اوقات سالکان طریقت را پر می کرده است. شاید وجود حجره ها و اتاقهای متعدد در این تأسیسات به همین منظور بوده است.

مهمترین ویژگی تأسیسات صخره ای سور،زیرزمینی بودن آن و تاریکی و انزوایی است که در اعماق كوههای دور دست به خود اختصاص داده است.

اسرار و رموز نزد صوفیان معتبر شمرده می شد، به این معنی که چون صوفیان از قدیم مکرر مورد طعن و استهزاء و نفی منکران بودند به ناچار به نوعی خویشتن داری و پنهان روشی و زندگی زیر زمینی روی می آوردند، کم کم این نوع سلوک خود اصلی برای اسرار بین صوفیه گردید. همین طرز تفکر آنان را به نوعی زندگی مرموز و زندگی سوق داد. این مسئله در تمام مظاهر زندگی آنان حتی در سبک معماری بنای خانقاها نیز تأثیر تمام داشته است. این نوع مراکز تجمع، عموما در نقاط پرت ودور افتاده که اغلب در میان کوههای بلند محصور بوده، انتخاب می شد. فرم ساختمان را به صورت تاریکخانه پر اسرار و رموز بنا می کردند. در بعضی از فرق صوفیه عبور از غار های تاریک به منزله عبور از عوالم زیر زمینی تلقی می شد و جذبه و خلسه عرفانی از این طریق حاصل می گردید. و همین غار نشینی و زندگی زیرزمینی باعث می شد که سالک از تمام تعلقات دنیوی و مادی و آنچه که روی زمین جریان دارد، برهد و به خداوند اتصال یابد. در هر حال با توجه به نکات و دلایل مذکور می توان چنین استدلال کرد که شاید اماکن زیرزمینی سور خانقاه پر آوازه در مقطعی از تاریخ بوده که روزگاری سالکان راه حق رال در اعماق دخمه های خود جای می داده است.

آخرین اخبار

با ما در تماس باشید

عضویت در خبرنامه سایت

گزارشات پر بازدید