سور

سور نمونه ای شگفت انگیز از معماری صخره ای ایران زمین

آنهائی که آهنگ غار های کهن و اسرار آمیز سور را دارند. پس از پیمودن ۳۰ کیلومتر از مسیر موج دار و پر فراز و نشیب ارتفاعات سهند، هنگام گذر از دره های سرسبز و خرم دوز لاخ و مسینا شاهد جریان جویبار ها و چشمه سار هایی هستند که در قعر آنها نغمه کنان و شتابان گریزانند. کوهای سترگی که تا آسمان پر ابر برافراشته و گاهگاهی شکافها عمیق در بدنه آنها پدید آمده و دل آنها را هویدا کرده است، با چهره عبوس و دژم به این دره ها می نگرند. 

انسان چون بر فراز این ارتفاعات بایستد، مناظر زیبایی از کوهای قاشقا و شیخ محمد را می بیند که بر قله شان تاج سفیدی از برف نشسته و دستاری سبز بر گردن پیچیده است. این کوهها ضمن طراوت و زیبایی، دارای چنان غرور و صلابت بوده که گویی هرگز آثار کرنش و تسلیم در آنها دیده نمی شود و چنین می نماید به مردمانی که در پناه صخره های استوار و دره های ژرفش زندگی می کنند، درس غیرت و مقاومت می آموزد. بر گرد آن، دشت های مخملین دامن گسترده که لاله و شقایقش از شرم و حیا چون تنور افروخته، افراخته که گویی غرقه در ارغوانند، بر رخ خاکش غباری از سبزه نشسته، چون حریر رومی، نرم و لطیف که بیننده را در افسوس فرو می برد. در آسمانش ابر ها پاره پاره شناور، که هر لحظه به رنگی در آمده منظره ای باشکوه و خیال انگیز را می آفریند. 

در این چشم انداز که کوهای آرمو تلو وتولایه آرایش گرفته اند و قله شان گاهی برتر از پرش عقاب بنظر می رسد ، راه ورود به سور را حراست می کند .

انسان وقتی که نخستین بار چشمش به آبادی می افتد بخصوص زمانی که رشته های دود از فراز خانه ها ی پلکانی شکل در پهنه ی آسمان آبی محو می شود ، بیشتر محسور طبیعت زیبای آن می گردند.

خانه های ایوان داری که در دوسوی دره (آغاتلو) پراکنده اند ، اکثراً بر شالوده و بنیان تأسیسات صخره ای بنا گردیده است .بافت خانه ها کلا پیوسته بوده و اغلب از دو طبقه تشکیل شده است 

طبقه فوقانی که توسط خود روستائیان ساخته شده به فضای مسکونی اختصاص دارد . طبقه پائین یا همکف که همان تأسیسات غار را شامل می شود ، محل نگهداری احشام و یا محصولات کشاورزی خانواده است .

این مساکن به گونه ای ایجاد شده است که پشت بام برخی از آنها معبر یا حیاط خانه دیگری است .بیشتر خانه ها در سطح شیبدار کوه احداث شده است که از نظر وسعت و تنوع فضایی نسبت به مساکن جلگه ای ، محدودیت زیادی دارند . 

تأسیسات صخره ای سور به وسیله دره( اغاتلو) به دو بخش شرقی و غربی تقسیم می شود که در این موقعیت یك مجموعه زیستی کاملا مطمئن و غیر قابل نفوذی را تشکیل می دهد که از لحاظ شرایط ایمنی و نوع طراحی قابل توجه است. این تشکیلات حیرت انیز هیچ گونه نماد بیرونی ندارد و دهانه هلالی شکل آنها در زیر شکاف صخره ها قرار رفته و اکثراً با تخته سنگ هایی از جنس خود پوشیده شده است چنین طرحی حالت یک نواخت بدان بخشیده و امکان ورود به داخل مجموعه را غیر ممکن ساخته است .

انسان پس از کنار زدن در وردی های غار وقتی که وارد آن می شود خود را دردنیای ظلمت احساس می کند. در این هنگام قادر به حرکت نمی باشد. تدریجاً که به وضع موجود عادت کرد با استفاده از نور ضعیفی که از فراز سقف گنبدی شکل به درون می تابد محیط را شناسایی نموده و به جستجو می پردازد در این مجموعه تمام فضا های آن کنده کاری شده و هر فضا برای نیاز خاصی اختصاص یافته است. می توان گفت این تشکيلات از لحاظ وسعت که شاید سطح آن به هفت هزار متر مربع برسد و نیز استقرار تأسیسات متنوع و موقعیت استراتژیکی در ایران منحصر به فرد باشد این غار ها همگی در سینه کوه که از جنس شیست بوده با قلم و تیشه کنده شده است و تا کنون حدود چهل تا از آنها شناسایی شده که ظاهراً در آغاز کار به عنوان پناهگاه و مأمن به کار می رفته اند که بعد ها با حجاری و تراش و توسعه به آنها حالت و فرم هندسی داده شده است حالا چه قومی و مردمی بدین مهم اقدام کرده و با چه تجهیزاتی این همه فضای وسیع و تأسیسات پیچیده وتودرتو در دل کوه را آفريده است، این رازی است نگشوده و هیچ سند و کتیبه ای هم به دست نیامده که نسبت به تعیین قدمت و تاریخ تقریبی این اثر کم نظیر از نظر هنر حجاری و معماری ایران باستان را یاری دهد. اما به نظر میرسد این میراث نمونه ای از دستاورد گرانبها از معماری صخرهای دوره اورارتو باشد که در این نقطه از آذربایجان از آن قوم به یادگار مانده است. در میان معدود معماری صخره ای که بدست توانای ایرانی که در دل کوهها به وجود آمده، هیچ نامی از تأسیسات سور برده نشده است. این تشکیلات عظیم تا چندی پیش نا شناخته و در گمنامی باقی بود. تا اینکه در سال ۱۳۷۶ شمسی اداره میراث فرهنگی بناب پیشگام رازگشایی آن گردید و با وسایل ابتدائی دست به کاوشهای مقدماتی زد ولی از آنجایی که اغلب فضاهای آن محل ذخیره علوفه و آذوقه روستائیان بوده، لذا دسترسی محققین و کارشناسان به اعماق و زوایای آن مسیر نگردید. و ظاهراً این امر سبب شده است که تاکنون گزارش كامل و دقیقی از ساختار اصلی آن تهیه نشده باشد و بسیاری از اسرار ارزشمند آن همچنان که در پرده ابهام باقی بماند. 

ابتدای ورودی اغلب غارها، تالار کوچکی به طول۱۰ متر و عرض۶ متر بوده که دهانه خروجی بدان پیوسته است. در اصلی نيز دهلیز باریکی است که به دالانها و راهروهای متعدد منتهی می شود. پس از پیشروی به فاصله كمی از تالار، محوطه ای نسبتاً وسیعی وخود دارد که به دو مدخل دهلیز مانند محدود می گردد. در بعضی مدخل ها گاهی راهروهایی تنگ و پلکانی به سوی پائین ساخته شده که ادامه آن به فضاهای ناشناخته چند گشوده می شود. پس از عبور از این قسمت، فضای دالان دیگری ظاهر می شود که پیشروی در مسیر پیچیده آن به پای درگاهی منتهی می گردد که در طرفین آن اتاقهای کوچک و منظمی ایجاد شده است. بعضی ازاین مسیر ها بدون انشعاب بوده و با شیب یکنواختی رو به پائین رفته و در انتها به پلکانی که به زیر زمین می رود، ختم می گردد. چنین بافت و معماری خاص، بدان فرم بنای چند اشکوبه می بخشد. در ساختمان این غار ها در طول سالیان دراز تغیيرات اساسی و بنیادی انجام گرفته است. مانند بزرگ کردن فضای غار به نسبت احتیاج،کشیدن دیوار جلو دهانه بعضی فضاها، همچنین احداث اتاق و راههای ارتباطی از طریق حفر معبر از میان دیوار های جانبی جهت دسترسی به واحد های مجاور و بیرون غار که کلا موجب تغیيرات در طرح اصلی گردیده است. از کاربرد های عمده این معماری ها، استفاده از آن برای نگهداری احشام و حیوانات بوده است که این امر از وجود آخور های سنگی که گاهی طول آنها به ۲۰ متر می رسد، به خوبی مشخص است. با توجه به نیاز مبرم سکنه این تأسیسات به پرورش دام ازجمله اسب ، وجود اصطبل و آخور در هر واحد ضروری بوده است. کلیه آخور های موجود از صخره تراشیده شده و آخور های متعلق به اسب ها کمی بلند تر از آخور های دیگر دامها است. به فاصله ۳۰ سانتی تر از لبه آنها قلابی از سنگ برای بستن حیوان ( گوبند ) ایجاد شده است. فرم اغلب تالار ها دایره شکل بوده و یا شبیه آنها هستند که قطر متوسط آنها به۱۰ متر میرسد که در گوشه ای از آنها سکوی نسبتاً بلندی جهت نشیمن ساخته شده است. در وسط آن طرح دایره ای بقایای تنور یا آتیشگاه چشم را می نوازد. در همه تالار های این مجموعه یک روزنه مدور در سطح گنبدی شکل آن به قطر یک متر به فضای بیرون گشوده است. بر سطح دیوار یا تالارها یک یا چند طاقچه کنده شده که خطوط آن طوری منحنی وار و متقارن به نقطه پایان منتهی می شود که به نمای فضای درون شكل و آرایش مقوس می بخشد. اثرات اندودی سیاه رنگ در این طاقچه ها هنوز به چشم میخورد. به نظر می رسد كه از بعضی از این طاقچه ها با توجه به تاریكی فضای غار برای برافروختن مشعل استفاده می شده است. امروزه روستائیان ساکن طبقه بالای این غارها، از این طاقچه ها که درفضای مرطوب و خنک قرار دارند، برای نگهداری خوراکی ها به جای یخچال استفاده می کنند. 

از ویژگیهای بارز این تأسیسات حیرت انگیز از جمله این است که تمام فضاهای موجود در آن به وسیله معابر مخفی و زیر زمینی به هم متصل گشته و شگفت اینکه از طریق یک تونل عمیق و طولانی که از زیر دره اقاتلو می گذرد، واحد های مختلف دو سوی دره به هم مرتبط می شوند. مسلما ایجاد چنین شبکه ارتباطی گسترده در شرایط سخت کوهستانی برای آفرینندگان آن یكك شاهکار محسوب می گردد.

در گشت و گذری که در غارهای (علی شیر، پاشا و نادر) از این مجموعه سنگی صورت گرفته، این سوال پیش می آید که این همه مغاره در اصل برای چه مظوری ساخته شده اند و هدف از ایجاد این تشکیلات عظیم و پیچیده با آن همه حجاری و قلم زنی برای چه بوده است؟ موضوع قابل بحث این است که مجموعه فوق چه عنوانی داشته و برای چه استفاده ای بنا گردیده است؟ به درستی نمی توان تصور کرد که صرفا محلی برای نهادن ذخائر ساکنان، فضای مسکونی، جای عبادت یا پناهاه و پادگان بوده باشد. لذا هر گونه حدس و گمان کاملا تصادفی و تصوری است و برهیچ پایه و اساسی متکی نمی باشد. در واقع هیچکدام از عناوین فوق به تنهایی در این تأسیسات صدق منی کند و شاید هم تمامی نقش های فوق را ایفاءکرده است. غارها در طول تاریخ بشر تنها به عنوان پناهگاه امن ومحل زندگی مورد توجه نبوده است، بلکه بسیاری از آنها برای اجرای مراسم مذهبی نیز استفاده می شده است. غارها در اعتقادات جوامع عصر نوسنگی و حتی دوران تاریخی، ازجمله محلهای تجلی الهه ها و مکان زندگی ارباب انواع بوده است. وجود پیره های سنگی الهه مادر در غار های جزیره (کرت ) و دیگر نقاط اروپا وتصاویر موجود در غار های آجاتا و ( ماکائو ) بر این نکته، تأکید دارد. در دوران اسلام هم به غار ها توجه شده است و از آن جمله غار حرا است که حضرت رسول اکرم ( ص) در آنجا با خدای خویش به راز و نیازمی پرداخته است. در ایران بعد از اسلام ایجاد بنا های مذهبی در دل سخره های سنگی ناشناخته است، ولی در مقابل استفاده از این اماکن در مقطعی از تاریخ ایران باستان كه آئین مهر رواج داشته، معمول بوده است. پیروان میترا معتقد بودند که میترا سرور همه موجودات بوده و محل تجلی و جایگاه عبادت وی، در غار های موجود در کوهها بوده است. 

به اعتقاد دکتر ورجاوند به طرز معمول نیایشگاهای مهر در جانب خاور ساخته می شد تا نخستین پرتوهای خورشید را بر روی پیکره میترا می تابانیدند. (گفتنی است که در تأسیسات سنگی سور با اینکه در تمام تالارها روزنه ای که به زبان محلی (گونپاره ) گفته می شود، برای تابیدن نور خورشید وجود دارد، ولی تصویر و یا مجسمه ای مربوط به مهر، یعنی جایی که مهر در حال کشتن گاو به صورت نقش برجسته یا نقاشی روی دیوار طرح شده باشد، مشاهده نشده است ).

در کنار تصویر مهر، دوچهره در اینگونه نیایشگاها دیده می شود که در دو سوی آن قرار گرفته اند. آنها چوبی در یک دست و مشعلی در دست دیگر دارند و یک پا را به روی پای دیگر قرار داده اند. یکی از آنها مشعل را رو به بالا و دیگری رو به پایين در دست گرفته است که به ترتیب کنایه از طلوع و غروب خورشید است. آنکه مشعل رو به بالا دارد (کوتس) و دیگری (کوتو پاتس ) نام دارد. کوتس معروف طلوع خورشید صبحگاهی و کوتاپاتس نشانه غروب است. 

پرویز نیلوفری معبد موساسیر و دخمه فخریکا واقع در جنوب دریاچه ارومیه را که از جمله آثار دوره مادی است، نمونه ای ازپرستشگاهای مهر به شمار آورده است.

غلامعلی همایون معماری صخره ای را به طور کلی با آئین مهر پرستی مرتبط می داند. گذشته از آثار معماری صخره ای منتصب به مادها در آذربایجان، آثار معماری صخره ای اورار توپی در آذربایجان را نیز به آئین مزبور نسبت داده است. وی بر آن است که "بدون شک ایرانیان آئین مهر پرستی و فرم معماری صخرهای را با خود به اروپا برده اند. " و حتی معماری صخره ای روستای کندوان اسکو که مجموعه ای هست از مساکن کنده شده در دل صخره ها، و از شاهکار های معماری صخره ای روستائی به شمار می رود، را با آئین مهر پرستی پیوند می دهد و در مورد علاقه معتقدان آئین یاد شده به احداث نیایشگاها و مساکن صخره ای چنین اظهارکرده است: یکی از ارکان آئین مهرپرستیبر شکست ناپذیر بودن و جاودانگی پدیده ها استوار بوده است. مهر پرستان معتقد بودند که خورشید شکست ناپذیر و جاودانه است، اعتقادبه این ویژگی خورشید بوده که آنان را به سوی تقدیس کوهها می رانده است. زیرا خود کوه پایدار و شکست ناپذیر و جاودانه است ار این جاست که مهر پرستان عقیده داشتند که مهر از سنگ تولد یافته، زیرا سنگ نیز جاودانه و شکست ناپذیر است. در هر حال مسئله جاودانگی درتمام فرهنگ میترا به چشم می خورد و از این جهت است که معماری صخره ای را می توان به مهرپرستان ایران نسبت داد، زیرا معماری صخره ای نیز جاودان باقی می ماند. 

تشکیلات صخره ای سور با توجه به فرم معماری و حالت غار مانندش، بیش از هر بنای دیگر به معابد مهری شباهت دارد. معابدی که همگی در سینه کوه کنده شده و جزء یک مدخل کوچک راه دیگری ندارد. پراکندگی فضاهای مجموعه از قبیل اتاقها،طاقچه ها، تالار ها،آخور ها و سکوهای ویژه هر یك از واحدها بدان فرم معابد مهری بخشیده که از هر قسمت برای مراسم خاص و یا فعالیت های نجومی استفاده می شده است.

این مجموعه سنگی که از نظر حجم کار و عظمت و گستردگی فضا های گوناگون و دقت و حوصله در امر حجاری که در آن صورت گرفته است، می توان گفت که مقر بزرگترین و مهمترین معابد مهری ایران باستان بوده و ظاهراً با واقع شدن در قلب معابد مهری اطراف یعنی معابد قدمگاه آذرشهر و ورجوی مراغه نقش معبد مادر را داشته است. از طرفی این گمان هم می رود که تأسیسات امن و مخفی این نقطه دور افتاده برای اجتماع صوفیان از قرون هفت به بعد،محیط دنج و ایده آلی بوده است که از هرگوشه و کنار کشور بدان روی می آوردند. باتوجه به کثرت صوفیان که گاهی تعداد آنها به صدها تن می رسید، در خانه های مجهز این مکان خلوت که تاکنون دها واحد از آنها شناسایی شده است، مدتها به سر می بردند. بر اساس اعتقاد صوفیان در این مکان مراسم اورادو اذکار و ریاضت و چله نشینی انجام می شده است که توجه به آنها بیشترین اوقات سالکان طریقت را پر می کرده است. شاید وجود حجره ها و اتاقهای متعدد در این تأسیسات به همین منظور بوده است.

مهمترین ویژگی تأسیسات صخره ای سور،زیرزمینی بودن آن و تاریکی و انزوایی است که در اعماق كوههای دور دست به خود اختصاص داده است.

اسرار و رموز نزد صوفیان معتبر شمرده می شد، به این معنی که چون صوفیان از قدیم مکرر مورد طعن و استهزاء و نفی منکران بودند به ناچار به نوعی خویشتن داری و پنهان روشی و زندگی زیر زمینی روی می آوردند، کم کم این نوع سلوک خود اصلی برای اسرار بین صوفیه گردید. همین طرز تفکر آنان را به نوعی زندگی مرموز و زندگی سوق داد. این مسئله در تمام مظاهر زندگی آنان حتی در سبک معماری بنای خانقاها نیز تأثیر تمام داشته است. این نوع مراکز تجمع، عموما در نقاط پرت ودور افتاده که اغلب در میان کوههای بلند محصور بوده، انتخاب می شد. فرم ساختمان را به صورت تاریکخانه پر اسرار و رموز بنا می کردند. در بعضی از فرق صوفیه عبور از غار های تاریک به منزله عبور از عوالم زیر زمینی تلقی می شد و جذبه و خلسه عرفانی از این طریق حاصل می گردید. و همین غار نشینی و زندگی زیرزمینی باعث می شد که سالک از تمام تعلقات دنیوی و مادی و آنچه که روی زمین جریان دارد، برهد و به خداوند اتصال یابد. در هر حال با توجه به نکات و دلایل مذکور می توان چنین استدلال کرد که شاید اماکن زیرزمینی سور خانقاه پر آوازه در مقطعی از تاریخ بوده که روزگاری سالکان راه حق رال در اعماق دخمه های خود جای می داده است.

آخرین اخبار

با ما در تماس باشید

عضویت در خبرنامه سایت

گزارشات پر بازدید