امروز: جمعه 14 ارديبهشت 1403 برابر با 03 می 2024

عمومی (46)

عمومی

شنبه, 30 فروردين 1393 05:21

پل فردوس

نوشته شده توسط

فردوس(بش گوز) پلی از عهد کهن

این پل که امروز به پنج چشمه معروف است، در جنوب شهر بناب بر روی رودخانه صوفی احداث شده است. رودخانه صوفی که از جریان های دائمی محسوب می شود، از قلل غربی سهند سر چشمه گرفته پس از مشروب ساختن دشت بناجوی، در اراضی روستای قره چپق وارد دریاچه ارومیه می گردد. تاریخ ساختمان پل به درستی معلوم نیست، کتیبه ای که حاکی از بنای نخستین و نام بانی آن بوده باشد، به چشم نمی خورد. اما به عقیده گروهی از باستان شناسان بنیاد و شالوده آن متعلق به عهد کاشانی بوده که در ادوار بعدی از جمله در عصر صفوی بارها مرمت و بازسازی گردیده است. 

پل دارای پنج دهه با طاق جناغی بوده که ۵۰ متر طول ۸/۴ متر عرض دارد. حد اکثر ارتفاع آن از بستر رودخانه تا نوک دیوار حایل حدود ۵/۸ متر است. ارتفاع جان پناه پل که از آجر و ساروج ساخته شده به ۶۰ سانتی متر می رسد. در مصالح بنای آن از آجرهای چهار گوش قرمز رنگ، آهک، ساروج و سنگ استفاده شده است. در دو سوی ورودی پل میل هایي نسبتاًً بلندی وجود داشته که برفراز آن مشعلهایی فروزان بوده است تا کاروانیان به خصوص بریدهای دولتی را درشبهای طوفانی و کولاکی به سوی تنها معبر امن و نزدیکترین چاپار خانه هدایت کند. اکنون این میلها از بین رفته و اثری باقی نماده که داستان گذشته را بازگوید. این پل به لحاظ واقع بودن در محل دروازه گاودول که در مسیر جاده قدیم ابریشم، شاهراه شیز-تیسفون و محور عتبات عالیات قرار داشته، از اهمیت و اعتبار قابل توجهی برخوردار بوده است و به عنوان تنها گذر گاه مطمئن در جابجایی مسافران و نیروهای دولتی از آذربایجان بزرگ به سوی مرز های غرب کشور و انتقال عوامل مراسلاتی و پیک های سریع جاده شاهی نقش عمده ای ایفا می کرده است. با توجه به علاقه ای که شاهان هخامنشی به پرورش و توسعه پردیسها (تاکستانها و پارکها ) داشتند، خشتر پاونهای خود را به ایجاد اینگونه باغها تشویق می کردند. 

سرزمین سوپیگان از جمله نقاطی بودی که به لحاظ استعداد خاک، شرایط اقلیمی و به خصوص آبهای روان، در احداث این پردیس ها جایگاه خاصی داشت و از نظر وسعت و آبادی سر آمد زمان خود شناخته می شد این پل که ساتراپهای مختلف را به پالیزها و تاکستانهای جادویی سوپیان پیوند می داد، به نام آنها پردیس خوانده می شد. ظاهرا بعد از حمله اعراب به ایرن، تحت فرهنگ آن قوم به (فردوس ) معروف گشت " نام پردیس گرفته شده از کلمه (پئیری دیزه ) که آن تشکیل شده از دو جزء (پئیری) به معنی گرداگرد و پیرامون و (دیزه ) یعنی انباشتن و دیوار کشیدن. از آنجائیکه این باغها در میان دیوار های سنگین و جسیم محصور بوده چنین نامیده شده است. در اوستا دو بار از(پئیری دیزه ) نام رفته و ستوده شده است. در زمان هخامنشیان در سراسر قلمرو بزرگ آنان به خصوص در ایالت آتورپاتنه و آسیای صغیر،پئیری دیزه ها (فردوس ها ) که همان باغهای بزرگ و پارکهای باشکوه متعلق به شخص شاه، خشترپاونها و بزرگان ایرانی بوده، شهرت جهانی داشت. این محوطه ها چنانکه مکرر گزنفون و پلوتارخس می نویسد، دارای درختان انبوه، پارکهای پهناور و نهر های روان در میان آنها بود که چارپایان و اسب های زیبا در آن پرورش می یافتند اینگونه پارکها در سرزمین یونان وجود نداشت. ناگزیر انظار یونانیان را متوجه خود کرد و آنان نیز همان نام ایرانی را به صورت (پرادیوس ) به كار بردند. کلمه پردیس به شکل (فردوس ) دو بار در قرآن مجید آمده است. مفسران بزرگ قرآن متفقا (فردوس ) را به معنی باغ و بوستان گرفته اند. اما اختلافشان در این است که آن چه نوع باغ و بوستان یا جنت و حدیقه ای است؟ این نام در تورات هم چندین بار به معني باغ و بوستان آمده است. اما به تدریج در نوشته های عبری، مفهوم معنوی و روحانی به خود گرفته و به معنی بهشت یا جای پاداش ایزدی و اقامتگاه نیاکان و پاکان به کار برده شده است.بعضاً پردیس را مترادف کلمه عبری (گان GAN ) استعمال کرده اند که به مفهوم ( باغ عدن ) یعنی جائيکه حضرت آدم و حوا می زیستند، آمده است. کلمات گان و پردیس در یونانی هر دو بدون امتیاز از یکدیگر به کلمه (پرادیوس ) گردانیده شده است". 

استاد بنونيست اصل لغت (پئیری دیزه ) را لغت مادی می داند. ضمن اینکه نظر وی معقول می نماید، از طرفی هم این احتمال می رود که واژه (گان )یا به زبان آذری (گانا ) که برهان آن را لغت عبری می داند، در اصل مادی بوده باشد. زیرا چنانچه اشاره شده کلمه (قان=گان ) را معادل واژه (پردیس ) و به مفهوم باغ و بوستان به کار برده اند.

ضمناً می دانیم که در زبان آذری از جمله در گویش مردم بناب و شهر های اطراف، اصطلاح (گانا )به معنی خاص تاکستان استعمال می شود. لذا می توان چنین اظهار داشت که لفظ ( گان ) همان مخففا اصطلاح (گانا ) (ی ) آذری یا به معنی درست آن مادی بوده که بعد ها به زبان عبری رفته است.

اگر کلمه(گان یا گانا ) به معنی باغ انگور و پردیس بوده باشد، در این صورت لفظ (سوپیگان )هم می تواند این معنا را توجیه کند. چنانکه معلوم است این نام مرکب بوده و از او بخش کلی (سوپی یا صوفی + گان )تشکیل شده است که ظاهرا بخش نخست اشاره به نام رودخانه (صوفی ) دارد که در محل جاریست و بخش (گان )هم که پسوند بوده، بیانگر وجود باغات انگور و با به اصطلاح محلی گانا است که در آنجا به وفور پرورش داده می شود.

شهرت پل فردوس علی رغم دیگر پلها از معماری و زیبایی آن ناشی می شود، بلکه مدیون خطه زرخیز سوپیان بود که در محل دروازه آن قرار داشت. استعداد خاک، شرایط اقلیمی، آبهای جاری و انتشار پارک ها و پردیس های زیبا، همه عواملی بودند که در سایه آن چشم اندازی چون فردوس برین را عرضه می داشته است.

راهی که از لیلان به سوی سوپیگان پیش می رفت، در حوالی این پل از دو سو پالیزها و موستانها آنرا در میان داشت. ردیفهای منظم درختان بید و تبریزی که به موازات آن صف کشیده بود، قامت بلند و باریک آنها به نحو شایسته ای با قد و قواره دیوار پردیسهای اطراف هماهنگی داشت. انبوه شکوفه های سیب و هلو که با نسیم ملایم هوا از پشت حصارها سر می کشید، چشم کاروانیان را نوازش می کرد. جلوه های پیرامون دشت به حدی بود، در ذهن هر رهگذری که از آن می گذشت، باقی می ماند و به آسانی تیرگی نمی پذیرفت.

هنگامی که کاروان از پشت دماغه (قره قشون )راه موج آسای سوپیگان را در می نوردید، در انتهای افق هاله ای از پوشش سبز فام، مرزهای آنرا بشارت می داد. در کرانه شرقی،آنجا که صوفی خوان یغمایش را گسترده بود، قله الپنجه راه دشت را به سوی دره های زیبا مسدود کرده و حریم تازه ای را ترسیم می نمود. سوپیگان که به باغات پردیسش شهره یود، برگرد آنها حصار طولانی وجود داشت. که از آنجمله حفاظ جبهه شرقی بود که به طرف جنوب و ارتفاعات قره قشون در امتداد خط نامنظمی پیش می رفت. فضا های درون این حصا ها را تاکستانها و پالیزه های انبوه که در میان آنها جویهای منشعب از صوفی روان بوده، پر می کرد.

تراکم درختان که از هر سو بر اطراف خود سایه انداخته بود،از آنها منظری دلربایی را می آفرید که بیننده را مجذوب خود می نمود. در این چشم انداز شکوه معماری کوشکها، و طراحی جالب کبوتر خانه های درون باغات که از خلال شاخ و برگ درختان سیب و گیلاس سر می کشید همراه با پرواز گروهی کبوتران که از فراز برجها بلند شده و در حال گشت بودند، توجه رهگذران را به خود معطوف می داشت و گهگاهی گوشه هایی از این زیبائیها در میان گرد و غبار غلیظی که از کاروان بر می خواست، از نظر ها ناپدید می شد. ولی آن فروشکوهی که درکبریای سوپیگان متجلی بود، به زودی زیبایی خود را باز می یافت. چشمان خیل سورانی که انتظار پردیسهای افسانه ای را می کشید، با نمایان شدن گنگره حصارها که خوشه های طلایی انگور بر سینه شان ریخته بود، روشن می شد. چنین دور نمایی، از پایان دشت های خشک و پر گرد و خاکی که کاروان پیموده بود، خبر می داد. جلوه های طبیعت این پالیزها به قدری دل انگیز می نمود که گویی جزیره ای در دل دریای زمرد گون که رشته هایی از تپه سارها و دامنه های ارغوانی رنگ در میان گرفته اند،سر بر می کشد. چنین نزهت و سر سبزی هماهنگ و ترکیب موزون، جاذبه این پارکها را شکوهمندتر از طبیعت نشان می داد كه دلکندن از گذرش، آسان نمی نمود. این پل که روزگاری نام و نشان (فردوس ) را به خود داشت و راهیانش در گذر از آن رنج و ملال سفر را از یاد برده و با دمی آسودن برکنج جانپناهش، از شکوه چنین و شکن امواج صوفی اش کام می گرفت، امروز چشم بر آنست که آرام آرام عروس روز سر از بالین قله توربه برشید، و نخستین پرتو خویش را نثار محملی نماید که در سودای گذر از آن دل تیره شب را شکافته تا صبحگاهانت بر آستانش بوسه زند!

شنبه, 30 فروردين 1393 05:19

سور

نوشته شده توسط

سور نمونه ای شگفت انگیز از معماری صخره ای ایران زمین

آنهائی که آهنگ غار های کهن و اسرار آمیز سور را دارند. پس از پیمودن ۳۰ کیلومتر از مسیر موج دار و پر فراز و نشیب ارتفاعات سهند، هنگام گذر از دره های سرسبز و خرم دوز لاخ و مسینا شاهد جریان جویبار ها و چشمه سار هایی هستند که در قعر آنها نغمه کنان و شتابان گریزانند. کوهای سترگی که تا آسمان پر ابر برافراشته و گاهگاهی شکافها عمیق در بدنه آنها پدید آمده و دل آنها را هویدا کرده است، با چهره عبوس و دژم به این دره ها می نگرند. 

انسان چون بر فراز این ارتفاعات بایستد، مناظر زیبایی از کوهای قاشقا و شیخ محمد را می بیند که بر قله شان تاج سفیدی از برف نشسته و دستاری سبز بر گردن پیچیده است. این کوهها ضمن طراوت و زیبایی، دارای چنان غرور و صلابت بوده که گویی هرگز آثار کرنش و تسلیم در آنها دیده نمی شود و چنین می نماید به مردمانی که در پناه صخره های استوار و دره های ژرفش زندگی می کنند، درس غیرت و مقاومت می آموزد. بر گرد آن، دشت های مخملین دامن گسترده که لاله و شقایقش از شرم و حیا چون تنور افروخته، افراخته که گویی غرقه در ارغوانند، بر رخ خاکش غباری از سبزه نشسته، چون حریر رومی، نرم و لطیف که بیننده را در افسوس فرو می برد. در آسمانش ابر ها پاره پاره شناور، که هر لحظه به رنگی در آمده منظره ای باشکوه و خیال انگیز را می آفریند. 

در این چشم انداز که کوهای آرمو تلو وتولایه آرایش گرفته اند و قله شان گاهی برتر از پرش عقاب بنظر می رسد ، راه ورود به سور را حراست می کند .

انسان وقتی که نخستین بار چشمش به آبادی می افتد بخصوص زمانی که رشته های دود از فراز خانه ها ی پلکانی شکل در پهنه ی آسمان آبی محو می شود ، بیشتر محسور طبیعت زیبای آن می گردند.

خانه های ایوان داری که در دوسوی دره (آغاتلو) پراکنده اند ، اکثراً بر شالوده و بنیان تأسیسات صخره ای بنا گردیده است .بافت خانه ها کلا پیوسته بوده و اغلب از دو طبقه تشکیل شده است 

طبقه فوقانی که توسط خود روستائیان ساخته شده به فضای مسکونی اختصاص دارد . طبقه پائین یا همکف که همان تأسیسات غار را شامل می شود ، محل نگهداری احشام و یا محصولات کشاورزی خانواده است .

این مساکن به گونه ای ایجاد شده است که پشت بام برخی از آنها معبر یا حیاط خانه دیگری است .بیشتر خانه ها در سطح شیبدار کوه احداث شده است که از نظر وسعت و تنوع فضایی نسبت به مساکن جلگه ای ، محدودیت زیادی دارند . 

تأسیسات صخره ای سور به وسیله دره( اغاتلو) به دو بخش شرقی و غربی تقسیم می شود که در این موقعیت یك مجموعه زیستی کاملا مطمئن و غیر قابل نفوذی را تشکیل می دهد که از لحاظ شرایط ایمنی و نوع طراحی قابل توجه است. این تشکیلات حیرت انیز هیچ گونه نماد بیرونی ندارد و دهانه هلالی شکل آنها در زیر شکاف صخره ها قرار رفته و اکثراً با تخته سنگ هایی از جنس خود پوشیده شده است چنین طرحی حالت یک نواخت بدان بخشیده و امکان ورود به داخل مجموعه را غیر ممکن ساخته است .

انسان پس از کنار زدن در وردی های غار وقتی که وارد آن می شود خود را دردنیای ظلمت احساس می کند. در این هنگام قادر به حرکت نمی باشد. تدریجاً که به وضع موجود عادت کرد با استفاده از نور ضعیفی که از فراز سقف گنبدی شکل به درون می تابد محیط را شناسایی نموده و به جستجو می پردازد در این مجموعه تمام فضا های آن کنده کاری شده و هر فضا برای نیاز خاصی اختصاص یافته است. می توان گفت این تشکيلات از لحاظ وسعت که شاید سطح آن به هفت هزار متر مربع برسد و نیز استقرار تأسیسات متنوع و موقعیت استراتژیکی در ایران منحصر به فرد باشد این غار ها همگی در سینه کوه که از جنس شیست بوده با قلم و تیشه کنده شده است و تا کنون حدود چهل تا از آنها شناسایی شده که ظاهراً در آغاز کار به عنوان پناهگاه و مأمن به کار می رفته اند که بعد ها با حجاری و تراش و توسعه به آنها حالت و فرم هندسی داده شده است حالا چه قومی و مردمی بدین مهم اقدام کرده و با چه تجهیزاتی این همه فضای وسیع و تأسیسات پیچیده وتودرتو در دل کوه را آفريده است، این رازی است نگشوده و هیچ سند و کتیبه ای هم به دست نیامده که نسبت به تعیین قدمت و تاریخ تقریبی این اثر کم نظیر از نظر هنر حجاری و معماری ایران باستان را یاری دهد. اما به نظر میرسد این میراث نمونه ای از دستاورد گرانبها از معماری صخرهای دوره اورارتو باشد که در این نقطه از آذربایجان از آن قوم به یادگار مانده است. در میان معدود معماری صخره ای که بدست توانای ایرانی که در دل کوهها به وجود آمده، هیچ نامی از تأسیسات سور برده نشده است. این تشکیلات عظیم تا چندی پیش نا شناخته و در گمنامی باقی بود. تا اینکه در سال ۱۳۷۶ شمسی اداره میراث فرهنگی بناب پیشگام رازگشایی آن گردید و با وسایل ابتدائی دست به کاوشهای مقدماتی زد ولی از آنجایی که اغلب فضاهای آن محل ذخیره علوفه و آذوقه روستائیان بوده، لذا دسترسی محققین و کارشناسان به اعماق و زوایای آن مسیر نگردید. و ظاهراً این امر سبب شده است که تاکنون گزارش كامل و دقیقی از ساختار اصلی آن تهیه نشده باشد و بسیاری از اسرار ارزشمند آن همچنان که در پرده ابهام باقی بماند. 

ابتدای ورودی اغلب غارها، تالار کوچکی به طول۱۰ متر و عرض۶ متر بوده که دهانه خروجی بدان پیوسته است. در اصلی نيز دهلیز باریکی است که به دالانها و راهروهای متعدد منتهی می شود. پس از پیشروی به فاصله كمی از تالار، محوطه ای نسبتاً وسیعی وخود دارد که به دو مدخل دهلیز مانند محدود می گردد. در بعضی مدخل ها گاهی راهروهایی تنگ و پلکانی به سوی پائین ساخته شده که ادامه آن به فضاهای ناشناخته چند گشوده می شود. پس از عبور از این قسمت، فضای دالان دیگری ظاهر می شود که پیشروی در مسیر پیچیده آن به پای درگاهی منتهی می گردد که در طرفین آن اتاقهای کوچک و منظمی ایجاد شده است. بعضی ازاین مسیر ها بدون انشعاب بوده و با شیب یکنواختی رو به پائین رفته و در انتها به پلکانی که به زیر زمین می رود، ختم می گردد. چنین بافت و معماری خاص، بدان فرم بنای چند اشکوبه می بخشد. در ساختمان این غار ها در طول سالیان دراز تغیيرات اساسی و بنیادی انجام گرفته است. مانند بزرگ کردن فضای غار به نسبت احتیاج،کشیدن دیوار جلو دهانه بعضی فضاها، همچنین احداث اتاق و راههای ارتباطی از طریق حفر معبر از میان دیوار های جانبی جهت دسترسی به واحد های مجاور و بیرون غار که کلا موجب تغیيرات در طرح اصلی گردیده است. از کاربرد های عمده این معماری ها، استفاده از آن برای نگهداری احشام و حیوانات بوده است که این امر از وجود آخور های سنگی که گاهی طول آنها به ۲۰ متر می رسد، به خوبی مشخص است. با توجه به نیاز مبرم سکنه این تأسیسات به پرورش دام ازجمله اسب ، وجود اصطبل و آخور در هر واحد ضروری بوده است. کلیه آخور های موجود از صخره تراشیده شده و آخور های متعلق به اسب ها کمی بلند تر از آخور های دیگر دامها است. به فاصله ۳۰ سانتی تر از لبه آنها قلابی از سنگ برای بستن حیوان ( گوبند ) ایجاد شده است. فرم اغلب تالار ها دایره شکل بوده و یا شبیه آنها هستند که قطر متوسط آنها به۱۰ متر میرسد که در گوشه ای از آنها سکوی نسبتاً بلندی جهت نشیمن ساخته شده است. در وسط آن طرح دایره ای بقایای تنور یا آتیشگاه چشم را می نوازد. در همه تالار های این مجموعه یک روزنه مدور در سطح گنبدی شکل آن به قطر یک متر به فضای بیرون گشوده است. بر سطح دیوار یا تالارها یک یا چند طاقچه کنده شده که خطوط آن طوری منحنی وار و متقارن به نقطه پایان منتهی می شود که به نمای فضای درون شكل و آرایش مقوس می بخشد. اثرات اندودی سیاه رنگ در این طاقچه ها هنوز به چشم میخورد. به نظر می رسد كه از بعضی از این طاقچه ها با توجه به تاریكی فضای غار برای برافروختن مشعل استفاده می شده است. امروزه روستائیان ساکن طبقه بالای این غارها، از این طاقچه ها که درفضای مرطوب و خنک قرار دارند، برای نگهداری خوراکی ها به جای یخچال استفاده می کنند. 

از ویژگیهای بارز این تأسیسات حیرت انگیز از جمله این است که تمام فضاهای موجود در آن به وسیله معابر مخفی و زیر زمینی به هم متصل گشته و شگفت اینکه از طریق یک تونل عمیق و طولانی که از زیر دره اقاتلو می گذرد، واحد های مختلف دو سوی دره به هم مرتبط می شوند. مسلما ایجاد چنین شبکه ارتباطی گسترده در شرایط سخت کوهستانی برای آفرینندگان آن یكك شاهکار محسوب می گردد.

در گشت و گذری که در غارهای (علی شیر، پاشا و نادر) از این مجموعه سنگی صورت گرفته، این سوال پیش می آید که این همه مغاره در اصل برای چه مظوری ساخته شده اند و هدف از ایجاد این تشکیلات عظیم و پیچیده با آن همه حجاری و قلم زنی برای چه بوده است؟ موضوع قابل بحث این است که مجموعه فوق چه عنوانی داشته و برای چه استفاده ای بنا گردیده است؟ به درستی نمی توان تصور کرد که صرفا محلی برای نهادن ذخائر ساکنان، فضای مسکونی، جای عبادت یا پناهاه و پادگان بوده باشد. لذا هر گونه حدس و گمان کاملا تصادفی و تصوری است و برهیچ پایه و اساسی متکی نمی باشد. در واقع هیچکدام از عناوین فوق به تنهایی در این تأسیسات صدق منی کند و شاید هم تمامی نقش های فوق را ایفاءکرده است. غارها در طول تاریخ بشر تنها به عنوان پناهگاه امن ومحل زندگی مورد توجه نبوده است، بلکه بسیاری از آنها برای اجرای مراسم مذهبی نیز استفاده می شده است. غارها در اعتقادات جوامع عصر نوسنگی و حتی دوران تاریخی، ازجمله محلهای تجلی الهه ها و مکان زندگی ارباب انواع بوده است. وجود پیره های سنگی الهه مادر در غار های جزیره (کرت ) و دیگر نقاط اروپا وتصاویر موجود در غار های آجاتا و ( ماکائو ) بر این نکته، تأکید دارد. در دوران اسلام هم به غار ها توجه شده است و از آن جمله غار حرا است که حضرت رسول اکرم ( ص) در آنجا با خدای خویش به راز و نیازمی پرداخته است. در ایران بعد از اسلام ایجاد بنا های مذهبی در دل سخره های سنگی ناشناخته است، ولی در مقابل استفاده از این اماکن در مقطعی از تاریخ ایران باستان كه آئین مهر رواج داشته، معمول بوده است. پیروان میترا معتقد بودند که میترا سرور همه موجودات بوده و محل تجلی و جایگاه عبادت وی، در غار های موجود در کوهها بوده است. 

به اعتقاد دکتر ورجاوند به طرز معمول نیایشگاهای مهر در جانب خاور ساخته می شد تا نخستین پرتوهای خورشید را بر روی پیکره میترا می تابانیدند. (گفتنی است که در تأسیسات سنگی سور با اینکه در تمام تالارها روزنه ای که به زبان محلی (گونپاره ) گفته می شود، برای تابیدن نور خورشید وجود دارد، ولی تصویر و یا مجسمه ای مربوط به مهر، یعنی جایی که مهر در حال کشتن گاو به صورت نقش برجسته یا نقاشی روی دیوار طرح شده باشد، مشاهده نشده است ).

در کنار تصویر مهر، دوچهره در اینگونه نیایشگاها دیده می شود که در دو سوی آن قرار گرفته اند. آنها چوبی در یک دست و مشعلی در دست دیگر دارند و یک پا را به روی پای دیگر قرار داده اند. یکی از آنها مشعل را رو به بالا و دیگری رو به پایين در دست گرفته است که به ترتیب کنایه از طلوع و غروب خورشید است. آنکه مشعل رو به بالا دارد (کوتس) و دیگری (کوتو پاتس ) نام دارد. کوتس معروف طلوع خورشید صبحگاهی و کوتاپاتس نشانه غروب است. 

پرویز نیلوفری معبد موساسیر و دخمه فخریکا واقع در جنوب دریاچه ارومیه را که از جمله آثار دوره مادی است، نمونه ای ازپرستشگاهای مهر به شمار آورده است.

غلامعلی همایون معماری صخره ای را به طور کلی با آئین مهر پرستی مرتبط می داند. گذشته از آثار معماری صخره ای منتصب به مادها در آذربایجان، آثار معماری صخره ای اورار توپی در آذربایجان را نیز به آئین مزبور نسبت داده است. وی بر آن است که "بدون شک ایرانیان آئین مهر پرستی و فرم معماری صخرهای را با خود به اروپا برده اند. " و حتی معماری صخره ای روستای کندوان اسکو که مجموعه ای هست از مساکن کنده شده در دل صخره ها، و از شاهکار های معماری صخره ای روستائی به شمار می رود، را با آئین مهر پرستی پیوند می دهد و در مورد علاقه معتقدان آئین یاد شده به احداث نیایشگاها و مساکن صخره ای چنین اظهارکرده است: یکی از ارکان آئین مهرپرستیبر شکست ناپذیر بودن و جاودانگی پدیده ها استوار بوده است. مهر پرستان معتقد بودند که خورشید شکست ناپذیر و جاودانه است، اعتقادبه این ویژگی خورشید بوده که آنان را به سوی تقدیس کوهها می رانده است. زیرا خود کوه پایدار و شکست ناپذیر و جاودانه است ار این جاست که مهر پرستان عقیده داشتند که مهر از سنگ تولد یافته، زیرا سنگ نیز جاودانه و شکست ناپذیر است. در هر حال مسئله جاودانگی درتمام فرهنگ میترا به چشم می خورد و از این جهت است که معماری صخره ای را می توان به مهرپرستان ایران نسبت داد، زیرا معماری صخره ای نیز جاودان باقی می ماند. 

تشکیلات صخره ای سور با توجه به فرم معماری و حالت غار مانندش، بیش از هر بنای دیگر به معابد مهری شباهت دارد. معابدی که همگی در سینه کوه کنده شده و جزء یک مدخل کوچک راه دیگری ندارد. پراکندگی فضاهای مجموعه از قبیل اتاقها،طاقچه ها، تالار ها،آخور ها و سکوهای ویژه هر یك از واحدها بدان فرم معابد مهری بخشیده که از هر قسمت برای مراسم خاص و یا فعالیت های نجومی استفاده می شده است.

این مجموعه سنگی که از نظر حجم کار و عظمت و گستردگی فضا های گوناگون و دقت و حوصله در امر حجاری که در آن صورت گرفته است، می توان گفت که مقر بزرگترین و مهمترین معابد مهری ایران باستان بوده و ظاهراً با واقع شدن در قلب معابد مهری اطراف یعنی معابد قدمگاه آذرشهر و ورجوی مراغه نقش معبد مادر را داشته است. از طرفی این گمان هم می رود که تأسیسات امن و مخفی این نقطه دور افتاده برای اجتماع صوفیان از قرون هفت به بعد،محیط دنج و ایده آلی بوده است که از هرگوشه و کنار کشور بدان روی می آوردند. باتوجه به کثرت صوفیان که گاهی تعداد آنها به صدها تن می رسید، در خانه های مجهز این مکان خلوت که تاکنون دها واحد از آنها شناسایی شده است، مدتها به سر می بردند. بر اساس اعتقاد صوفیان در این مکان مراسم اورادو اذکار و ریاضت و چله نشینی انجام می شده است که توجه به آنها بیشترین اوقات سالکان طریقت را پر می کرده است. شاید وجود حجره ها و اتاقهای متعدد در این تأسیسات به همین منظور بوده است.

مهمترین ویژگی تأسیسات صخره ای سور،زیرزمینی بودن آن و تاریکی و انزوایی است که در اعماق كوههای دور دست به خود اختصاص داده است.

اسرار و رموز نزد صوفیان معتبر شمرده می شد، به این معنی که چون صوفیان از قدیم مکرر مورد طعن و استهزاء و نفی منکران بودند به ناچار به نوعی خویشتن داری و پنهان روشی و زندگی زیر زمینی روی می آوردند، کم کم این نوع سلوک خود اصلی برای اسرار بین صوفیه گردید. همین طرز تفکر آنان را به نوعی زندگی مرموز و زندگی سوق داد. این مسئله در تمام مظاهر زندگی آنان حتی در سبک معماری بنای خانقاها نیز تأثیر تمام داشته است. این نوع مراکز تجمع، عموما در نقاط پرت ودور افتاده که اغلب در میان کوههای بلند محصور بوده، انتخاب می شد. فرم ساختمان را به صورت تاریکخانه پر اسرار و رموز بنا می کردند. در بعضی از فرق صوفیه عبور از غار های تاریک به منزله عبور از عوالم زیر زمینی تلقی می شد و جذبه و خلسه عرفانی از این طریق حاصل می گردید. و همین غار نشینی و زندگی زیرزمینی باعث می شد که سالک از تمام تعلقات دنیوی و مادی و آنچه که روی زمین جریان دارد، برهد و به خداوند اتصال یابد. در هر حال با توجه به نکات و دلایل مذکور می توان چنین استدلال کرد که شاید اماکن زیرزمینی سور خانقاه پر آوازه در مقطعی از تاریخ بوده که روزگاری سالکان راه حق رال در اعماق دخمه های خود جای می داده است.

شنبه, 30 فروردين 1393 05:17

آثار تاریخی

نوشته شده توسط

پیشگفتاری بر آثار تاریخی شهر بناب

آثار تاریخی شناخت فرهنگ و تمدن هر ملت بهترین و روشن ترین وسیله برای ساختن آینده آن ملت است. هیچ ملتی را توان شناخت خود نخواهد بود ، مگر بر گذشته خویش آگاه باشد. گذشته هر ملت و آثار تمدن باقی مانده از آن ، بنیان و شالوده اوست. ملت بی گذشته ، درخت بی ریشه و انسان بی حافظه را مانند است که بس نا استوار و ناپایدار است. پس اینجاست که باید تا مرز توان ، تاریخ و تمدن و آثار متعلق به خویش را شناخت و دانست که در بر پایی بنای مشترک تمدن جهانی سهم او چیست؟ تا از طریق دین خود را به همت والای گذشتگان اداء کرده مدیون راستین نسل آینده گردید. 

بناب با همه سوابق تاریخی و تمدنی که دارد ، همواره ناظر حوادث و کشمکش های زیادی با متجاوزین و اقوام بوده است ، کسی چه می داند که این سامان وارث چه اثار ارزشمند و کم نظیر بوده است؟ مگر نام و نشان همه ابنیه تاریخی و مواضع آنها روشن است؟ شاید که حافظه تاریخ به ثبت همه آنها اجازه نداده است ؟ کی را یقین بر این است که فردا ققنوس تمدن دیگری از زیر خاکستر های سوپیگان زمین سر بر نیاورده و آهنگ تازه ای ساز نکند؟ دلهای بی تاب عشاق رویا های گذشته و مفاخرات کهن را نوازش ندهد؟ 

سر گذشت تاریخی این خطه، چنانکه دیدیم، بیشتر آغشته به خشم و غضب جهان گشایان و سلاطین بوده و در کمتر ایامی از مصائب زمان رهایی یافته و روی آسایش دیده است.ولی در عین تحمل این رنجها و نا ملایمات، با همت والای مردان نستوهش پدیده ای شگرف از هنر و تمدن را به وجود آورده که گاهی نظیرش را در جای دیگر کمتر توان دید. اما افسوس که بخش عظیمی از آن در پی تهاجمات و تحولات به دست اقوام در زیر اوار توده های فراوانی از زیرخاک و خاکستر پنهان و مدفون مانده است. وقتی که به دوران گذشته این شهر می نگریم، صلابت و درخشندگی آن، کهن نامه ای را برای ما بازگو می کند که در واقع یادگار چند هزار ساله آن است. 

بی گمان بسیاری از فصول تمدن آن در زیر خاک گوهربارش نهفته است. باز مانده هایی از یک فرهنگ دوره دیینه سنگی نشان می دهد که دست کم پنج هزار سال قبل از میلاد در شكاف کوههای پیرامون آن آدمی سکونت داشته است. در این ناحیه جای پای تاریخ اساطیری ایران فراوان یافت می شود، وجود آثار و بقایایی از عصر زرتشت و قبر و دخمه های مربوط به این دین کهن، پراکنده از کوهستان از سینه دشت، و تأ سیسات حیرت انگیز متعلق به معماری سخرهای روستای (سور ) ویرانه هایی از اتلال باستانی ( قره تپه ,بازار تپه و علی مولای ) و معابر و نقبهای طولانی ای سرزمین گنجینه ای از آثار و تمدن دوران اورارتو تا ساسانی را در بر می گیرد که به این نوبه خود از عجائب روزگار محسوب می شود . اما هنوز تحقیقات کافی در جهت شناسایی و کشف اسرار نهفته در آن معمول نگردیده است . 

اخیراً گام هایی در صدد شناخت و کسب اطلاعات لازم توسط میراث فرهنگی شهرستان برداشته شده که خود نکات روشنی را درمعرفی پیشینه تاریخی و مواریث ملی این سامان مطرح می کند و گذشته غرور انگیز آن را که تا حال متصور بوده , بسی دور تر می برد در شهرستان بناب اماكن تاریخی با ارزشی وجود دارد که عینیت کالبدی یکایک آنها ، دلالت بر اهمیت فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی آن داشته و وقتی در مواردی نیز از نقطه نظر سبک معماری دارای بناهای ممتاز همچون استحکامات صخره ای سور و مسجد مهرآباد است ، سر آمد الگوی از شیوه طراحی و معماری دوره ای خاص از تاریخ ایران می باشد. 

هر یک از نقشه نگار سفال ها ،سینه خراشیده صخره ها ، دل تاریک دخمه ها ، لایه رنگارنگ تپه ها ، سکه ها و لوحه ها و دیگر آثار و ارزشهای تاریخی این سرزمین از تمدن کهن و هنر درخشانی خبر می دهد که برای مورخان و علاقه مندان به تاریخ و تمدن بشری بسیار ارزشمند است . هنر هر جامعه همواره نماینده نوع تمدن و اعتبار آن در تاریخ محسوب می شود. 

ظاهراً نخستین آثار از جلوه های و هنر و ابتکارات آدمی در زمینه ساخت و تولید انواع سفالینه بوده است که قدمت این هنر به دهها قرن پیش می رسد . بی گمان شهرستان بناب یکی از کانون های بزرگ این صنعت کهن بشمار می رفته است فراوانی انواع ظروف سفالی در منطقه بیانگر این امر است که صنایع سفال گری سرزمین سوپیگان بازار جنوب شرقی دریاچه ارومیه را در اختیار داشته و با دسترسی به نیروی انسان ماهر و هنر مند به تولید انبوه این فرآورده می پرداخته است این دیار به جهت فراوانی خاک رس نرم و خوب ، در صنعت سفالگري ،گچ بري ،رنگ آميزي لعابي در آذربايجان شناخته شده بود و آثار بدست آمده از نمونه هاي اين صنعت ، نشان می دهد که هنر مندان سوپیگانی مصنوعات سفالی خود را با نمود ها و سمبل های عصر خویش نقاشی و رنگ آمیزی می کردند . 

مطالعه سفالهای دوران پیش از تاریخ و کشف رمز نشانه های سمبولیک روی آنها همواره مورد توجه باستان شناسان بوده است . باید دانست که در بررسی نقش و نگار ها روی سفالها ،از جنبه های سمبولیک و نمادگرانه آنها نباید غافل بود . 

در مطالعه هنر نقش و نگار روی سفالینه های قبل از تاریخ این دیار به این نكته بر می خوریم که ذوق و خلاقیت روی آثار مکشوفه همه بر حسب اتفاق و چرخش دست نبوده و بدون تصویر روشن و برداشت نامشخص قلم هنرمندان به وجود نیامده اند، بلکه گویای آن است که ساکنان آن از تصورات ذهنی نیرومندی برخوردار بوده و میان آنچه در طبیعت خویش می دیدند، با مفاهیم معنوی،رابطه و نسبتی برقرار می کردند. 

هر چند موقعیت جغرافیایی ، اجازه آن را نمی داد که این موارث بدون دستبرد تاریخ بی کم و کاست به دست نسل های بعدی برسد، ولی هنوز پاره ای از آنها توانسته با رهایی از گزند دشمن و یا باد و بارانش چون نگینی گرانبها در میان اماکن تاریخی بدرخشد. در واقع می توان گفت تمدن مانند زندگی عبارت از کشمکش دایمی با مرگ است. همان گونه که زندگی ممکن نیست پایدار بماند جزء آنکه از اشکال قدیمی بیرون بیایید وصورتهای جوانتر و نوتری را اختیار کند، تمدن تمدن نیز غالبا مدتی با تغییر اقامتگاه و خون خود می تواند زنده بماند. 

تاریخ یاد آور كوشش تلاش انسانهایی است که در کنار هم به ستیز جاودانه با طبیعت و یا عناصری که مخرب دستآوردهای فرهنگی آنان بوده، برخاسته اند. و به نبرد با آنچه رادعی در راه کمال و سعادت و خلق تمدن بوده، ادامه داده است. بر اساس مبادی دانش و بینش در تجزیه و تحلیل فرهنگ و تاریخ و بناب، این نتیجه حاصل می شود که مفاخر و مواریث این سرزمین ضمن هزاره های بسار متمادی در محیطی نشو و نما یافته که از قدیمی ترین ایام بر حسب عوامل تلقین کننده و آموزنده ، خود موجبات تحریک حس کنجکاوی و تمایل به تفکر و تعقل را در سکنه آن موجب گشته و در نهایت آثار درخشان و باشکوهی از تاریخ و تمدن بسی طولانی را از خود به ارث نهاده است. 

قضاوت آرام درباره گذشته و آثار کهن بناب مشکل است. اما می توان گفت که گویی آن کوهی آتشفشان است که گدازه های گرم استعداد و هنر های خود را در قالب فنون و صنعت و معماری بیرون ریخته و در سینه دشت های سر سبز اطراف جاری ساخته است که شکوه و شفق گونه آن می توانست در عصر خویش داغ باطله بر جبین رقیبان خود زند.
شنبه, 30 فروردين 1393 05:09

وظایف شهرداری

نوشته شده توسط

وظايف شهرداري

ايجاد خيابانها و كوچه ها و ميدانها و باغ هاي عمومي و مجاري آب و توسعه معابر در حدود

 تنظيف و نگاه داري و تسطيح معابر و انهار عمومي و مجاري آبها و فاضلاب و تنقيه قنوات مربوط به شهر و تامين آب و روشنايي به وسايل ممكنه 

تبصره ۱ : اشغال وسد معبر عمومي براي كسب يا سكني يا هر عنوان ديگر بدون اجازه شهرداري ممنوع است و شهرداري موظف است جلو گيري نمايد و چنانچه مرتكبين با اخطار شهرداري فورا اقدام به آزاد كردن معبر ننمايند شهرداري حق دارد موجبات وسايل سد معبر را به هر حالت كه باشد جمع آوري نمايد 
تبصره ۲: شهرداري موظف است در حفظ معابر و ميدانها و پارك هاي عمومي و انهار و مجاري فاضلاب مراقبت نمايد كه مورد تصرف و تجاوز واقع نگردد و چانچه معابر و پارك هاي مزبور و انهار و مجاري فاضلاب مو رد تجاوز و يا تصرف واقع شود جلوگيري نمايد
۳. عيين نرخ اجناس مورد احتياج عموم از قبيل خوار بار، پوشاك ،برق، آب، كرايه وسايل نقليه ، حق الزحمه و كار مزد و آنچه به نظر شهرداري از لحاظ احتياجات عمومي محتاج نرخ گذاري باشد و تعقيب متخلفين و نظارت در نصب برگه قيمت به روي اجناس و اتخاذ تدابير لازم براي ارزاني و فراواني خوار بار عمومي و جلو گيري از توليد و عرضه و فروش اجناس فاسد و معدوم نمودن آنها
۴. مراقبت در امور بهداشت ساكنين شهر و حومه و اجراي مقررات بهداشتي از طرف كسبه و مردم و نظارت در تطبيق وضع دكاكين و مغازه ها و فوشگاه ها و اماكن عمومي با قوائد بهداشتي و تشريك مساعي با سازمانهاي بهداشتي 
۵. جلو گيري از گدايي و جمع آوري متكديان و اعزام آنها به سازمانهاي اردوي كار و جمع آوري و نگاه داري اطفال سر راهي
۶. تاسيس موسسات بهداشتي و تعاون فرهنگي مانند نوانخانه و پرورشگاه يتيمان و درمانگاه و بيمارستان و شيرخوارگاه و تيمارستان و كتابخانه و كلاسهاي اكابر و باغ كودكان و امثال آن در حدود اعتبارات و امكانات موجود و همچنين كمك به اين قبيل موسسات و مساعدت مالي به انجمن تربيت بدني ،شهرداري در اين موارد با تصويب انجمن شهر مي تواند اراضي و ابنيه متعلق به خود را چنانچه مورد نياز سازمانهاي شهرداري نباشد با حفظ حق مالكيت مجانا يا با شرايط معيني به منظور ساختمان و استفاده به اختيار موسسات مزبور بگذارد 
۷. حفظ و اداره كردند دارايي منقول و غير منقول شهر و اقامه دعوي بر اشخاص و دفاع از دعاوي اشخاص علي شهرداري 
۸. بر آورد و تنظيم بو دجه و متمم بودجه و اصلاح بود جه و تاريخ بودجه شهرداري و تنظيم پيشنهاد برنامه ساختماني و اجراء ‌آن پس از تصويب انجمن شهر يك نسخه از بودجه مصوب و برنامه ساختماني در شهرستانها به وسيله فرماندار يا بخشدار به وزارت كشور ارسال مي شود 
۹. انجام معاملات شهرداري اعم از خريد و فروش اموال منقول و غير منقول و مقاطعه و اجاره و استيجاره پس از تصويب انجمن شهر با رعايت صلاح و صرفه شهرداري 
تبصره ۱- در تهران و شهرداريهاي درجه اول براي معاملاتي كه از ۵۰۰هزار ريال تجاوز نمي كند و در ساير شهرداريها در معاملات تا ۱۰۰هزار ريال موافقت ناظر انجم شهر كافي است.
تبصره ۲-در معاملات مربوط به خريد فروش و مقاطعه چنانچه مبلغ معامله در تهران از ۷۰۰هزار ريال و در شهرداريهاي درجه اول از ۲۰۰ هزار ريال و در ساير شهرداريها از ۵۰ هزار ريال متجاوز باشد رعايت مقررات آيين نامه معاملات دولتي مربوط به مناقصه و مزايده الزامي است 
تبصره ۳ – شهرداري مي تواند كارهايي را كه انجمن شهر مقتضي بداند بطور اماني انجام دهد 
۱۰.اهداء و قبول اعانات و هدايا بنام شهر و همچنين دادن مدالها و نشانهاي شهر با تصويب انجمن شهر 
۱۱. نظارت و مراقبت در صحت اوزان و مقياس ها 
۱۲. تهيه آمار مربوط به امور شهر و مواليد و متوفيات 
۱۳. ايجاد غسالخانه و گورستان و تهيه وسايل حمل اموات و مراقبت در انتظام امورآنها 
۱۴. اتخاذ تدابير موثر و اقدام لازم براي حفظ شهر از خطر سيل و حريق و همچنين رفع خطر از بناها و ديوار هاي شكسته و پوشاندن چاهها و چاله هاي واقع در معابر عمومي و جلوگيري از گذاشتن هر نوع اشياء در بالكن ها و جلوي اطاقهاي ساختمانهاي مجاور و معابر عمومي كه افتادن آنها موجب خطر براي عابرين است و جلوگيري از نصب ناودانهاي كه باعث زحمت يا خسارت مردم باشد.
۱۵. جلوگيري از شيوع امراض ساريه انساني و حيواني و اعلام اين گونه بيماريها به وزارت بهداري و موسسات بهداشتي و دام پزشكي و شهرداريهاي مجاور هنگام بروز آنها و دور نگاه داشتن بيماران مبتلاء به امراض ساريه و جمع آوري حيوانات بلا صاحب و دفع حيوانات مريض و مضر و ولگرد و ممانعت از چراء و گردش چهارپايان و احشام در شهر و دفع و اتلاف حشرات
۱۶. تهيه مقررات صنفي و پيشنهاد آن به انجمن شهر و مراقبت در امور صحيح اصناف و پبيشه وران
۱۷. تهيه نقشه حدود شهر و حومه و اصلاح و اجراي آن با رعايت تشرفات مربوطه.
۱۸. ايجاد وتعيين ميدان هاي عمومي براي خريد و فروش ارزاق و ميوه و تره بار و ساير مايحتاج عمومي و تعيين محل هاي مخصوص توقف وسائط نقليه
۱۹. تنظيم و اجراء مقررات و آيين نامه هاي لازم براي فراواني و مرغوبيت و ارزاني گوشت ونان
۲۰. جلوگيري از ايجاد و افتتاح و دائر نگهداشتن كارگاهها و دكانها و مراكزي كه با ايجاد سر و صدا يا توليد و عفونت و دود يا جلب و تجمع حشرات و جانوران موذي مزاحم مردم مي شوند تخريب كوره هاي فخاري و خزينه گرمابه ها و امثال آن و تعطيل اصطبل چهارپايان در شهر و حومه در مورد تعطيل كارگاه هاي موجود با موافقت وزارت كار اقدام شود
۲۱. احداث بناها و ساختمانهاي مورد تياز از قبيل رخت شور خانه ها ، مستراح ، گرمابه ،كشتارگاه ، گورستان ، ميدان ، باغ كودكان و احداث و تعيين تالارها و محل هاي مخصوص برگزاري مجالس و مراسم ترحيم و ساختمانهاي خانه هاي ارزان قيمت جهت اشخاص بي بضاعت ساكنين شهر و نظاير آن در حدود مقدورات مالي 
تبصره : مالكيني كه مبادرت به ساختمانهاي مستغللات يا محل كسب مي نماييند بايد به تعداد و ترتيبي كه شهرداري در نقشه و پروانه ساختماني تعيين مي كند مستراح كافي براي رفع احتياج ساكنين و مراجعين محل بسازند و همچنين بايد پاركينگ مناسب براي وسائط نقليه طبق نظر شهرداري احداث نماييند
۲۲. تشريك مساعي با فرهنگ و حفظ ابنيه و آثار باستاني شهر و نظارت در طرز و اسلوب ساختمانهاي شهر و تعيين طبقات ساختمانها و تناسب ارتفع بناها با عرض معابر و تعيين مصالح نما سازي ضمن پروانه ساختماني و جلوگيري از ساختمانهاي بدون پروانه و مخالف مشخصات تعيين شده در پروانه ساختمان ونقشه شهرداري و تخريب آن و تخصيص قسمت هاي مختلف شهرو مناطق مسكوني و تجارتي و صنعتي و غيره و تدوين آيين نامه و نظامات لازم براي اين كار 
۲۳. اهتمام در مراعات شرايط بهداشت در كارخانه ها و مراقبت در پاكيزگي گرمابه ها 
۲۴. صدور پروانه براي كليه ساختمانهايي كه در شهر مي شود
۲۵. ساختن خيابانها و ميدانها و كف سازي سواره روهاي معابر و ساختن جدول اطراف نهرها از سنگ يا آسفالت و امثال آن به عهده شهرداري است لكن كف سازي معابري كه عرض آن با پياده روها از هفت متر كمتر است همچنين كف سازي پياده رو ها در معبري كه پياده رو دارند به دستور و با مصالح كه شهرداري تعيين خواهد نمود به عهده مالكين منازل و مستغلات و اراضي مجاور مي باشد در صورت امتناع مالكين مجاور پياده روها از اجراي دستور شهرداري در كف سازي سهمي خود و مالكين اطراف و معابر كمتر از هفت متر عرض تا يك ماه از اخطار شهرداري. شهرداري مي تواند مستقيما اقدام نموده هزينه آن را به اضافه ۱۰ درصد از مالكين ممتنع مطالبه و دريافت نمايد .
تبصره : در هر خيابان كه شهرداري دست به كار كف سازي سواره رو مي شود ساختمان پياده روهاي آن خيابان طبق دستور شهرداري براي مالكين مجاور نمايندگان قانوني آنها اجباري است.
۲۶. پيشنهاد به انجمن شهر براي برقراري يا الغاء عوارض و همچنين تغيير نوع و ميزان آن و تعيين جريمه براي مستنكفين و تخصيص پاداش براي مؤديان خوش حساب كه عوارض خود را زودتر يا در موقع مقرر مي پردازند
تبصره ۱: پاداش مقرر براي مؤديان عوارض از طريق كسر كردن از اصل عوارض معمول خواهد شد
تبصره ۲ : كالاهاي عبوري از شهرها كه براي مقصد معييني حمل مي شود از پرداخت هرگونه عوارض شهرداريهاي عرض راه معاف مي باشند.
تبصره۳ : آيين نامه هاي اجرايي وصول عوارض شهرداري از مستنكفين از طرف شهرداري تنظيم و پس از تصويب وزارتين كشور و داد گستري به موقع اجراء گذارده مي شوند.
صفحه4 از4

آخرین اخبار

با ما در تماس باشید

عضویت در خبرنامه سایت

گزارشات پر بازدید